سه گوش

نقد فیلم جاندار با بازی فاطمه معتمد آریا و حامد بهداد

فاطمه معتمد آریا در افتتاحیه جشنواره فیلم فجر

به ندرت پیش می‌آید در سینمای امروز ایران، فیلمی را تماشا کنیم که از همان شروع یقه مخاطبش را بگیرد و تا انتها نیز رهایش نکند. این اتفاق بیش از هرچیز از دل یک فیلمنامه حساب شده و جذاب بیرون می‌آید. باید تبریک گفت به حسین امیری دوماری و پدرام پور امیری (و همچنین محمد داوودی) برای نگارش چنین فیلمنامه‌ای که تقریبا می‌توان گفت تمام سکانس‌های فیلم از یک روند و هدف مشخصی برخوردارند. تمام شخصیت‌های فیلم دست به اقدام می‌زنند و هیچ کدام در فیلم منفعل نیستند. قهرمان مشخصی هم از دل فیلمنامه بیرون می‌آید و مهمتر از همه، فیلم یک بحران (دو راهی) پیچیده و بسیار درگیر کننده را پیش روی ما می‌گذارد. این بحران را از دل موضوعی بیرون می‌کشد که شاید نمونه‌های قبلی فراوانی را به یاد می‌آوریم که به موضوع قصاص و رضایت خانواده مقتول می‌پردازند اما فیلم جان دار با انتخاب درست حوادثش و چیدمان دقیق آنها، به یک پرداخت جذاب و متفاوت می‌رسد.

کافیست وارد دنیای فیلم شوید تا ببینید چگونه در هرسکانس همواره شخصیتی است که شما را با اقدامش هیجان زده کند. هر لحظه از فیلم اگر از شما بپرسند به چه دلیل فیلم را دنبال می‌کنید، کاملا جواب مشخصی را می‌توانید پاسخ دهید. وقتی فیلمی این ویژگی‌ها را در دل خود داشته باشد و حداقل قصه‌اش را تا انتها سالم تعریف کند، دیگر برای نمره قبولی دادن به آن تردیدی نداریم، آن هم در وضعیت فعلی که نمونه چنین فیلمی را کمتر می‌بینیم. فیلم جان دار را به هیچ عنوان از دست ندهید چرا که نوید دو فیلمساز جوان و خوش آتیه را به سینمای ایران می‌دهند.

مشکلی اساسی که در بسیاری از فیلم‌‌ها ممکن است رخ بدهد، مقدمه طولانی فیلم‌هاست. به نوعی گاهی شده است که حس کنیم سی دقیقه از فیلم گذشته اما هنوز فیلم شروع نشده است یا هنوز اتفاق مهمی نیفتاده است که ما درگیر فیلم شویم. طبیعتا اکثر فیلم‌ها به معرفی ابتدایی برای آشنایی مخاطب با حال و هوای فیلم‌هایشان نیاز دارند اما تلاش فیلمساز باید مبنی بر این باشد که این معرفی را هم جذاب پیش ببرد. فیلم جان دار از همان لحظه شروع تیتراژش ما را با موقعیت سکانس افتتاحیه فیلم آشنا می‌کند. ما شاهد یک مراسم عروسی هستیم که از دل دیالوگ‌ها و اتفاقات متناقضش با شخصیت‌ها آشنا می‌شویم. از همان ابتدا رقصیدن‌های فراوان به نمایشی برای حفظ آبروی این خانواده بدل می‌شود. تناقضی که هم برای مخاطب جذاب و حتی طنز است و هم اینکه در لایه‌ زیرینش به معرفی درستی از فضای حاکم بر این خانواده می‌پردازد. تدوین موازی بهرام دهقانی با رفت و آمد‌های فراوانش میان عروسی و حادثه‌ نگران کننده‌ای که قرار است رخ دهد، کمک کرده است که این سکانس بسیار ریتم خوبی پیدا کند. در ادامه نیز این تضاد آنقدر در روند صحنه تشدید می‌یابد که به معنای واقعی به یک عزا و عروسی در کنار هم می‌رسیم (چه تضاد و تنشی بالاتر از این؟). پس از درگیری جمال با برادر یاسر، یک پرسش دراماتیک کاملا در ذهن مخاطب نقش می‌بندد که «حالا چه می‌شود؟» و این همان پرسشی است که برای دنبال کردن فیلم همیشه به آن نیاز داریم.

وقتی از همان صحنه ابتدایی، ارزش این خانواده به نوعی حفظ آبرو به هر قیمتی (حتی به قیمت ریاکاری و پنهان کاری) است، طبیعی است که این روند به دل صحنه دادگاه هم بیاید. تمام اعضای خانواده برای نجات جان برادرشان تصمیم دارند دروغ بگویند. اما تفاوتی که شخصیت فیلم جان دار با شخصیت‌های به عنوان مثال فیلم جدایی نادر از سیمین دارد این است که قرار نیست جمال برای فرار از تیغ قانون به دروغ متوسل شود و خیلی زود حقیقت را می‌گوید تا ما مخاطبان در روند این صحنه نیز شوکه شویم.

نکته دیگری که در فیلمنامه فیلم قابل تامل است روند تدریجی دادن اطلاعات به مخاطب در طول فیلم است. نویسندگان در معرفی این خانواده بسیار حساب شده عمل می‌کنند تا جایی که خود شخصیت‌ها واقعا بخواهند درباره گذشته شان حرف بزنند. آنها اطلاعاتشان را در طول فیلم پخش کرده‌اند و هرجا که نیاز باشد از طریق دیالوگ آن را ارائه می‌کنند تا همواره چیزی برای غافل گیر کردن مخاطب داشته باشند. وقتی در روند دعوای خانواده، موضع گیری مادر (با بازی فاطمه معتمد آریا) و برادر بزرگتر نعیم (با بازی حامد بهداد) با پدر (با بازی مسعود کرامتی) و همین طور برادر کوچکتر (با بازی علی شادمان) کاملا متفاوت است، حال وقت آن است در یک دیالوگ نسبت افراد خانواده دقیقا مشخص شود و مدام موضع مخاطب نیز در قضاوت شخصیت‌ها تغییر کند. وقتی متوجه می‌شویم که در واقع نامادری خانواده از پسرش دفاع می‌کند و برادر کوچکتر از خواهر تنی‌اش، از آنجا که هر دو طرف کاملا حق دارند و همدلی بر انگیزند، به یک بحران پیچیده و جدی می‌رسیم که شوقمان را برای ادامه دادن فیلم بیشتر می‌کند.

پیشتر گفتیم که تقریبا تمام شخصیت‌ها در طول فیلم دست به اقدام می‌زنند و این اقدام کردنشان موجب می‌شود که حس نکنیم اضافی و منفعل هستند. شخصیت‌های کمرنگ‌تری همچون برادر کوچکتر و اسما (با بازی باران کوثری) نیز هرکدام برای مقصودشان قدم برمی‌دارند. علاوه بر این اقدام‌ها، نویسندگان در جزییات هر صحنه نیز کنشی را برای هر شخصیت طراحی کرده‌اند که دیگر محدود به دیالوگ گفتن صِرف نمی‌شود. این کنش‌ها باعث می‌شود که مدام سطح تنش در هر سکانس بالا‌تر برود. به عنوان نمونه به سکانس بار زدن جهیزیه‌های اسما در حیاط خانه نگاه کنید. شوهر اسما و نعیم مدام بر سر بار زدن وسایل با یکدیگر درگیرند و در ادامه نعیم با قرار دادن اتوبوسش در مقابل خانه تنش را بیشتر می‌کند. در این صحنه حتی متوجه می‌شویم که اسما نیز پیش از آن نعیم را خبر کرده، همانطور که برادر کوچکتر، شوهر خواهرش را خبر کرده است.

اوج بالا بردن تنش را هم باید در سکانسی که یاسر (با بازی جواد عزتی) به خانه آنها می‌آید دید. برادر کوچکتر در طبقه پایین خانه زندانی شده است و هر لحظه اگر بیرون بیاید آشوب به پا خواهد شد. برگه‌ای که یاسر در دست دارد سایر افراد خانواده را در موضع ضعف می‌برد. از آن طرف وقتی اسما به همراه شوهرش می‌آید دیگر تنش به اوج خود می‌رسد. طراحی چنین سکانس‌هایی نشان می‌دهد با فیلمسازانی طرف هستیم که واقعا درک درستی از فیلمنامه و اجرای آن دارند. آنها به خوبی می‌دانند بالا بردن سطح تنش و رها نکردن مخاطب به چه معناست. با این نگاه فیلم جان دار به واقع فیلم قابل احترامیست حتی اگر پایان آن کمی ناگهانی باشد. اما هرچه که باشد نگاهش در انتها نیز اخلاقیست و از دل پرداخت قهرمانش می‌آید. به طور خلاصه می‌توان گفت نویسندگان فیلم جان دار نشان دادند که از یک ایده کلیشه‌ای می‌توان با پرداخت جذاب و متفاوت فیلمی سراسر درگیر کننده را خلق کرد. به امید روز‌های بهتر برای این دو فیلمساز جوان.

امتیاز دهید
خروج از نسخه موبایل