سه گوش

فردین خلعتبری و دریافت تندیس طلایی بهترین آهنگساز و آلبوم موسیقی ارکسترال

فردین خلعتبری

آشنایی من با فردین خلعتبری به سال ۱۳۹۱ و اجرایی به نام «شب دهم» بازمی‌گردد. در آن اجرا  به عنوان رهبر میهمانِ ارکسترملی، آثاری از این هنرمند را به صحنه بردم و از همان شب با انسانی بسیار ارزشمند و دوست داشتنی آشنا شدم که تاکنون به دوستی با او افتخار می‌کنم.

«فردین خلعتبری» از آن دست موسیقی‌دانانی نیست که خود را تنها به هنرش محدود کرده باشد. او دست به قلم دارد و شعر هم می‌نویسد و همین شناخت عمیق‌ش از ادبیات باعث می‌شود تا آوازها و قطعاتِ بی‌کلامی که می‌سازد، رنگِ متفاوتی داشته باشد و همین مساله کار را برای ارکستر لذت‌بخش می‌کند. به نظر من همین ماجراست که باعثِ ارتباطِ مخاطب با آثارش می‌شود.

از نگاه من «فردین خلعتبری» در جهان صداها و رنگ‌های گوناگونش، یک ماجراجوی تمام عیار است. او همواره به دنبال استیل‌های مختلف است و بنابراین به هیچ وجه نمی‌توان او را آهنگساز ساکنی دانست. «خلعتبری» همواره به دنبال متریال‌های مختلف صدایی است تا بتواند احساسات و حرف قلب و روحش را و حتی حالی را که در موقعیت‌های مختلف داشته، دارد و خواهد داشت با شیوه‌ای دیگری بیان کند. او اهل کشف و شهود است و همین جست‌وجوگری باعث شده سراغ فضاهای مختلفی در کارش برود.ملودی‌هایی که «فردین خلعتبری» برای آواز می نویسد به قدری هر دو طیف مخاطب عام و خاص را در برمی‌گیرد که توضیح درباره‌ی تکنیک و اثرگذاری اولیه آن کار مشکلی است؛ اما می توان این طور برداشت کرد که نگاهِ او در ملودی‌نویسی برای خواننده به روی یک شعر، نگاه ویژه‌ای است و همیشه برای من جذاب بوده است. من همه موسیقی فیلم هایی که فردین خلعتبری نوشته، نشنیده ام؛ اما با آنچه از او شنیده‌ام هم به این نتیجه می‌رسم که این آهنگ‌ساز روحِ جست‌وجو گری دارد و هیچ وقت در یک نقطه نمی‌ماند. او می‌خواهد موسیقی‌اش را در ذهنش به سرانجام برساند؛ درست مثل مادری که کودکش را پرورش می دهد تا زمانی که وقت تحویل دادنش به جامعه فرا برسد. من «فردین خلعتبری» را ملودی نویس بسیار توانمندی می‌دانم که شعر را به خوبی می‌شناسد و موسیقی‌هایی هم که به واسطه مفاهیم آن شعرها به وجود می آورد برای عموم مخاطبان جذاب بوده و گمان می‌کنم این جذابیت را می‌تواند برای مخاطب خاص هم داشته باشد.

او موسیقی شناس خوبی هم هست چون آثار متنوع و مختلفی را گوش می دهد. من او را انسان عمیقی می‌دانم و احساس می‌کنم هر کشف و شهودی که در زمینه موسیقی انجام می‌دهد به واسطه لایه های مختلف درونی اوست. او موسیقی اش را از انتهایی‌ترین لایه های درونی شخصیت و ذهنش بیرون می‌کشد. با اینکه متاسفانه نتوانستم آلبوم «امشب کنار غزل‌های من بخواب را بشنوم» اما دوستانی که یا آلبوم را شنیده اند یا خودشان در آلبوم حضور داشته اند گفته اند که این کار، اثری متفاوت است. به گمان من بهتر آن است که به جای مقایسه یک اثر با آثار قبلی یک آهنگساز یا خواننده کمی به خودمان فرصت بدهیم تا با اثری که تازه ارائه شده، فکر کنیم و به درک و دریافت شخصی خودمان برسیم. من بسیار خوشحال شدم از اینکه از فردین خلفتبری برای این آلبوم در پنجمین جشن سالیانه موسیقی ما تجلیل شد و به گمانم این تجلیل‌ها بعد از این همه سال فعالیت می‌تواند انگیزه‌ای باشد برای یک هنرمند، هرچند با توجه به شناختی که از فردین خلعتبری دارم، می‌دانم که او خودش را وابسته جوایز و تجلیل ها و تقدیرها نمی‌کند.

امتیاز دهید
خروج از نسخه موبایل