وقتی برای اولین بار در فصل چهارم «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones)، شاه شب را میبینیم، او یکی از نوزادهای کرستر را که توسط یکی از سربازانش به سرزمینهای همیشه زمستانِ آنسوی دیوار آورده شده است به یک بچه وایت واکر تبدیل میکند. کسی که نقش شاه شب را در این سکانس برعهده داشت، ریچارد بریک بود. بریک بعدا در اپیزود «هاردهوم» در فصل پنجم هم نقش شاه شب را در جریانِ اضافه کردن هزاران نفر از مردمان آزاد به ارتشِ مردگانش، در حالی که کاری از دست جان اسنو بر نمیآید، برعهده داشت؛ صحنهای که با نگاه خیرهاش به جان اسنو و بالا آوردن دستانش، تا حالا بهیادماندنیترین صحنهی کاراکترِ او بوده است.
معلوم نیست چرا، اما از فصل پنجم به بعد ریچارد بریک از بازی کردن نقشِ شاه شب دست کشید و ولادیمیر فوردیک، جایگزینش شد؛ کسی که بدلکارِ بازیگرِ سِر آرتور دِین در جریانِ سکانس مبارزه معرکهی «برج لذت» بود. فوردیک که به تازگی با مجلهی اینترتینمنت ویکلی مصاحبه کرده در این باره میگوید:
وقتی در حال ضبط فصل پنجم بودیم، من همان وایت واکری بودم که در اپیزود «هاردهوم» با جان اسنو مبارزه میکرد؛ اولین وایت واکری که توسط جان اسنو کشته میشود من بودم. اما بعد از آن دیوید بنیاف و دی.بی. وایس ازم خواستند تا اگر میتوانم نقش شاه شب را از فصل ششم تا هشتم بازی کنم. هیچوقت نپرسیدم چرا. شاید به خاطری کاری که در فصل پنج انجام داده بودم ازم راضی بودند. هرکدام از کارگردانان چشمانداز متفاوتی برای اینکه چگونه باید این شخصیت را بازی کنم دارند. دن و دیوید ازم میخواهند تا او را مثل یک آدم سرد و بیعاطفه بازی کنم و برخی از دیگر کارگردانان هم دوست دارند که کمی انسانیت هم در او ببینند. البته که آنها بارها ازم میخواهند که پلک نزنم. اما خیلی سخت است.
فوردیک همچنین نقش شاه شب در زمانی که انسان بوده را هم در اپیزود «در» (The Door) از فصل ششم بازی کرده است؛ جایی که ما همراه با برن به کمکِ کلاغ سهچشم میبینیم که چگونه «فرزندان جنگل» با فرو کردنِ یک شیشهی اژدها به درون سینهاش، شاه شب را خلق کردهاند. فوردیک در این باره میگوید:
یک نفر او را به شاه شب تبدیل کرده است. هیچکس نمیداند که او قبلش چه کسی بوده است؛ یک سرباز یا یک نجیبزاده. او هیچوقت نمیخواست که شاه شب باشد. فکر میکنم که او میخواهد انتقام بگیرد. همه در این داستان دو سو دارند. یک سوی بد و یک سوی خوب. شاه شب اما تنها کسی است فقط یک سو دارد؛ یک سوی بد.
به نظر میرسد یا حتی فوردیک هم چیزی دربارهی عمقِ انگیزههای شاه شب نمیداند یا شاید هم میداند اما دارد مثل دیگر بازیگران سریال حقیقت را ازمان مخفی نگه میدارد که امیدواریم همینطور باشد. چون یک نبردِ خوبی در برابر شر سرراست و خشک و خالی به کلاسِ داستانگویی پیچیدهی «بازی تاج و تخت» نمیخورد. با این حال او در جواب به این سوال که باید چه انتظاری از شاه شب در فصل آخر داشته باشیم میگوید:
مردم خواهند دید که او یک هدف مشخص برای کشتن دارد و خواهید فهمید که او چه کسی است. همچنین صحنهی دیگری با محوریت رویارویی جان و شاه شب، شبیه چشم در چشم شدن آنها در حالی که جان اسنو روی قایق بود و شاه شب دستانش را بالا میآورد در این فصل است که خیلی قویتر از قبلی خواهد بود.
در نهایت فوردیک در جواب به این سوال که به نظرش موردعلاقهترین سکانسِ شاه شب کدام است، جواب میدهد که «هنوز آن را ندیدهایم».
به این ترتیب سوال جدید طرفداران معلوم میشود: هدفِ شاه شب چه کسی است؟ ما تا حالا تصور میکردیم که او قصد نابود کردن تمام انسانها را دارد و اگرچه هنوز به احتمال زیاد همینطور خواهد بود، اما حالا میدانیم که او مشخصا از یک نفر دل خوشی ندارد و تا او را قبل از همه، شخصا به جمع مردگانش اضافه نکند آرام نمیگیرد. فعلا واقعگرایانهترین گزینههایی که میتوانند اهداف شاه شب باشند چند نفر هستند: از جان اسنو که خب، دلیل نمیخواهد (بالاخره اگر جان به من هم آنطوری خیره میشد به خودم میگرفتم!) و دنریس (مادر اژدهایان، بزرگترین وحشتِ آدرها) گرفته تا ملیساندرا که نمایندهی رهُلور، پروردگار روشنایی، دشمنِ اصلی «آدر بزرگ» است. از سم کوچولو، بچهی گیلی که قرار بود قربانی آدرها شود اما سم، وایت واکری را که برای بُردنش آمده بود میکشد و بچه را به آنها نمیدهد و البته برن به عنوان کلاغ سهچشم جدید. شاید هم اصلا هدف شاه شب هیچکدام از اینها نباشند. شاید شاه شب هم مثل ما از دیوانهبازیهای سرسی به ستوه آمده است و فقط میخواهد با کشتنِ ملکهی وستروس، کاری را که بقیه در انجامش شکست خوردهاند انجام بدهد و برگردد و در خانهی یخیاش، به خواب زمستانیاش فرو برود! شما چه فکر میکنید؟
منبع: زومجی