سه گوش

نقد فیلم مری پاپینز باز می‌گردد – Mary Poppins Returns با بازی امیلی بلانت و کارگردانی راب مارشال

نقد فیلم مری پاپینز باز می‌گردد - Mary Poppins Returns با بازی امیلی بلانت و کارگردانی راب مارشال

مواجهه با دنباله‌ی فیلمی فراموش‌ناشدنی که هنوز بعد از گذشتن نیم قرن از زمان اکران طرفداران خاص خودش را دارد، همیشه می‌تواند بیشتر از هیجان‌انگیز و جذب‌کننده جلوه کردن، ناراحت‌کننده باشد. چرا که در اکثر مواقع و مخصوصا باتوجه‌به سودجویی مطلق بسیاری از آثار ساخته‌شده به هدف ادامه دادن محصولاتی پرطرفدار از دنیای سینما، پخش فیلمی مانند Mary Poppins Returns، تبدیل به بهانه‌ای برای سودجویی از محبوبیت اثر مرجع و کشاندن مخاطبان به سینما با قلقلک دادن احساس نوستالژی‌شان می‌شود. مسئله‌ای که اگر دیدنش در یک ریبوت سینمایی ناراحت‌کننده باشد، رویارویی با آن در دل فیلمی که خودش را یک دنباله‌ی داستانی صدا می‌زند، فاجعه‌بار است. به همین خاطر، وقتی «مری پاپینز بازمی‌گردد» حداقل پایه‌ای‌ترین موارد انتظاررفته از یک دنباله‌ی سنیمایی را تحویل تماشاگرانش می‌دهد، می‌توان به‌سادگی و همراه‌با گفتن ضعف‌هایش، از آن تعریف کرد. به این خاطر که هم انصافا به اثر اصلی وفادار مانده است، هم از تغییر دادن برخی از جزئیات حاضر در فرمول داستان‌گویی‌اش به سبب مناسب‌تر کردن آن برای مخاطب عام امروز ترسی ندارد و هم به‌عنوان یک دنباله، توانسته از تبدیل شدن به تکرارکننده‌ی مطلق مکررات، جلوگیری کند. طوری که هم در تمامی ثانیه‌ها به یادمان بیاورد که قسمت دوم یک مجموعه‌ی شناخته‌شده و دوست‌داشتنی با اسم «مری پاپینز» (Mary Poppins) است و هم هرگز صفر تا صدش تبدیل به نسخه‌ی دوباره فیلم‌برداری‌شده‌ی آن اثر با کیفیت تصویری بهتر نشود.

بااین‌حال، نمی‌توان انکار کرد که فیلم در قسمت‌های مهمی از قصه‌سازی خود، قدم تازه‌ای را نیز برنمی‌دارد. به این دلیل که تم‌های اصلی‌اش مثل از راه رسیدن مری پاپینز از آسمان، همراه شدن او با چند کودکِ سرکش و تلاش آن‌ها برای تغییر طرز فکر والدین‌شان، کاملا تکرارشده هستند. از طرف دیگر، تنظیمات داستانی و لوکیشن‌های حاضر در دقایق اثر نیز به‌شدت تغییرات کمی را تجربه کرده‌اند و در اکثر مواقع تمام تلاش‌شان را به کار می‌برند که خاطرات بیننده از فیلم اصلی را برای او تداعی کنند و به هیچ عنوان روش بهتری برای غرق کردن وی در اتمسفر خود ندارند. نتیجه هم می‌شود کم بودن خلاقیت در پایه‌ریزی فضاسازی‌ها و کاراکترهای تبدیل‌شده به جزئیات حاضر در آن‌ها همچون دریاسالار، که اصلا به اندازه‌ی نیازِ قسمت دوم فیلمی کلاسیک تغییر نکرده‌اند و حتی شاید منطق زمانی قصه‌ی ساخته‌ی مارشال را هم از برخی مناظر، زیر سؤال ببرند. به همین خاطر، «مری پاپینز بازمی‌گردد» با وجود استفاده‌ی صحیح از تمام نقاط قوتش که در ادامه به آن‌ها خواهم پرداخت، همیشه در همان زمینِ بازی ساخته‌شده توسط فیلم اصلی باقی می‌ماند و در عینِ به سرانجام رساندن برخی فعالیت‌های جدید و دوست‌داشتنی در این پارک بزرگ، تنها و تنها در مقام یک ریبوت عالی و به اندازه‌ی کافی جدید ظاهر می‌شود.

شخصیت‌های Mary Poppins Returns، با اینکه از پرداخت‌های مناسبی بهره می‌برند و باتوجه‌به ژانر داستان‌گویی اثر، تبدیل به کاراکترهایی لایق شناختن و دنبال کردن می‌شوند، در حقیقت نسخه‌ی تصویری متفاوتی از همان آدم‌های دیده‌شده در فیلم اصلی هستند. به‌گونه‌ای که رفتارهای‌شان از حرکات خودسرانه‌ی آنابل، جان و جرجی برای کمک به پدرِ درگیرشده‌شان با یک بانک تا تک‌تک اکت‌ها و رفتارهای جک در طول داستان، دائما بیننده را به یاد کاراکترها و رفتارهای کاملا مشابه دیده‌شده در فیلم اول می‌اندازد. حالا چه کاراکترهای مورد بحث اشخاصی مثل جک، خودِ مری پاپینز و دریاسالار باشند که دقیقا شکل ظاهری و رفتارهایی تقلیدشده را یدک می‌کشند و چه آن‌ها مثل سه بچه‌ی حاضر در داستان و پدرشان، صرفا با ظاهر و پیشینه‌های داستانی نسبتا متفاوت، حکم نمایندگان جین و مایکل و والدین آن‌ها از اثر کارگردانی‌شده توسط رابرت استیونسن در این فیلمِ تازه از راه رسیده را پیدا کنند.

اما خوش‌بختانه همان تغییرات کوچک صورت‌گرفته در سر و شکل دادن به شخصیت‌ها و داستان فیلم، باتوجه‌به جنس خواسته‌های سینماروهای امروز، ترسیم شده‌اند. چرا که حالا دیگر سینمای فانتزی این‌قدر از نظر تصویرسازی‌های گوناگون و هیجان‌انگیز، اشباع‌شده است که کسی نخواهد تنها به هدف دنبال کردن حرکت چند کاراکتر در جهان‌های خیالی و تماشای رقص و اجرا شدن سکانس‌هایی موزیکال و دوست‌داشتنی با محوریت آن‌ها، پا به سالن‌های سینما بگذارد. به همین خاطر، خالقان Mary Poppins Returns به چیزی که در فیلم اکران‌شده در دهه‌ی شصت میلادی دیده بودیم، ساختار تعریف‌شده‌تر و آشناتری بخشیده‌اند که شامل یک آنتاگونیست کلیشه‌ای با اجرای تیپیکال و خالی از ضعف کالین فرث، مبارزه‌ی جدی‌تر پروتاگونیست‌ها بر علیه او و بحث‌هایی امروزی‌تر و گره‌خورده به هویت فیلم‌های فانتزی می‌شود. چرا؟ به این هدف که آن دسته‌ی مشخص و قابل‌توجه از بینندگانی که به سختی سراغ اثری عرضه‌شده در پنجاه سال قبل را می‌گیرند نیز، شانس ارتباط برقرار کردن جدی‌تر با دنیای «مری پاپینز» و لذت بردن از شیرینی‌های حاضر در آن را داشته باشند. خبر خوب هم این است که فیلم به هدف گفته‌شده دست می‌یابد و دستیابی به آن درکنار توانایی مثال‌زدنی‌اش در خلق لحظات خاطره‌انگیز، تبدیل به بزرگ‌ترین نقاط قوتش می‌شوند.

مسئله‌ی جریان‌یافته در ساخته‌ی مارشال، همان‌طور که در بهترین آثار فانتزی‌محور سال‌های اخیر هنر هفتم دیده‌ایم، به عدم باور داشتن تعداد زیادی از آدم‌ها به فانتزی، خیالات، جهانی ورای واقعیت یا هرچه که شما می‌گویید، مربوط می‌شود. البته این بار برخلاف فیلم قبلی مجموعه که متناسب با زمانه‌ی خود، اکثرا شخصیت‌هایی آماده‌ی پذیرش خیالات به هدیه آورده‌شده توسط مری پاپینز مهربان را به تصویر می‌کشید و در دقایقش، تنها پدر خانواده را به‌عنوان فرد مخالف با این محافظ همیشگی افکار بچه‌ها می‌دیدیم، هنگام پیش‌روی ثانیه‌های Mary Poppins Returns ما شاهد مقاومت بیشتری از سوی تمامی کاراکترها هستیم.

تا جایی که حتی دو عدد از سه کودک حاضر در جایگاه پروتاگونیست‌های اصلی فیلم را هم در آغاز کار، در جبهه‌ی مخالف مری پاپینز و فعالیت‌های جادویی‌اش می‌بینیم و با درنظرگرفتن مقاومت‌های ذهنی متفاوت آن‌ها و پدر و عمه‌شان نسبت به این موارد، از جنبه‌هایی متنوع‌تر، سراغ بررسی این مسئله می‌رویم. در این بین، نباید از یاد برد که Mary Poppins Returns حتی در انجام این کار، به هیچ عنوان از خلاقیت خاصی بهره نمی‌برد و در بیان جدی‌تر، برخلاف Mary Poppins که جزو درخشان‌ترین الماس‌های سینمای فانتزی در زمان خود بود، قافله را به بسیاری از رقبایش می‌بازد. طوری که اگر تماشاگر میلی جدی به دیدن چنین قصه‌هایی درون فیلم‌های اکران‌شده در دو سال اخیر را داشته باشد، بتواند با گرفتن سراغ آثار بسیار بسیار بهتری مانند «کریستوفر رابین» (Christopher Robin) خواسته‌اش را برآورده‌شده ببیند. و از آن‌جایی که محصول مورد بحث همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، دربردارنده‌ی تعلیق‌سازی و عنصر اوریجینال خاصی نیست، با درنظرگرفتن این ضعف‌ها، عملا گروه تماشاگران هدف آن به کودکان، طرفداران سفت‌وسخت فیلم‌های این‌گونه که حتی نمی‌خواهند یکی از آن‌ها را از دست بدهند و عاشقان اثر بزرگ و محترم اکران‌شده در سال ۱۹۶۴ میلادی که با آغوش باز پذیرای سفر دوباره به دنیای آن هستند، محدود می‌شود.

فارغ از تمامی نکات مثبت و منفی گفته‌شده، باید بی‌اغراق چگونگی اجرای بازیگران در دل سکانس‌ها، طراحی لباس‌های تک‌تک انسان‌های دیده‌شده در مقابل دوربین، جلوه‌های ویژه‌ی فیلم و حفظ شدن اصالت آن به خاطر ریسک‌های انجام‌شده توسط آفرینندگان این دنیای دوست‌داشتنی را ستایش کرد. Mary Poppins Returns دقیقا همچون اثر تماشایی و ماندگاری که قصد ادامه دادن یا بازگویی داستانش را داشته است، همان‌قدر که درباره‌ی قصه‌گویی به مانند دیگر فیلم‌های مشابهش خواهد بود، موقع دیده شدن توسط‌تان، گره‌خورده به تصویرسازی‌های خیره‌کننده و غرق کردن مخاطب در سکانس‌هایی موزیکال و خواستنی به نظر می‌رسد. سازندگان هم با درک صحیح همین موضوع، در مهیا کردن هیچ‌کدام از جزئیات تصویری کم نگذاشته‌اند و باتوجه‌به داشته‌های‌شان، نسخه‌ی زیباتر و دیدنی‌تر جهان دیده‌شده در فیلم قبلی را به رخ‌مان می‌کشند.

درکنار این طراحی‌های عالی، بازی‌های بازیگران را هم داریم که انصافا یکی از یکی راضی‌کننده‌تر ظاهر می‌شوند. امیلی بلانت یا همان مری پاپینز جدید سینما در طول دقایق اثر، با درک میزان بزرگی و عمق تاثیرگذاری نقش‌آفرینی جولی اندروزدر جایگاه این شخصیت، سعی می‌کند بدون افتادن به ورطه‌ی تقلید از او، همان کاراکتری را به تصویر بکشد که تعداد بی‌شماری از مردم در سال‌های سال، به وی عشق ورزیده‌اند. این جنس از بازی، مشخصا چیزی به نقش مری پاپینز اضافه نمی‌کند اما در دوباره نشان دادن آن، کاملا موفق می‌شود. مثل دیگر بازیگری‌های صورت‌گرفته در اثر که همگی خوب، خالی از لحظات جدید و فراموش‌شدنی هستند. فقط به آن خاطر که اکثرا به کاراکترهایی روی پرده‌های نقره‌ای جان می‌بخشند که چیز تازه‌ای برای ارائه به دوست‌داران سینمای فانتزی/موزیکال ندارند.

برخلاف حرف‌های گفته‌شده در پاراگراف‌های پیشین، همچون تمامی بخش‌های دیگر «مری پاپینز باز می‌گردد»، شخصیت‌سازی و شخصیت‌پردازی آن هم خالی از تازگی نیست. چون این فیلم در اوج ترسش از تقدیم کردن دنباله‌ای شجاعانه، متفاوت و ماندگار به مخاطبان، هرگز نمی‌خواهد که تبدیل به یکی از آن ریبوت‌های خشک‌وخالی بشود و صدای طرفداران ساخته‌ای کلاسیک که بازسازی دوباره‌ی سکانس‌های آن را بی‌دلیل می‌دانند، دربیاورد. کاراکتر تاپسی با بازی فکرشده و معرکه‌ی مریل استریپ، مثل آهنگ‌ها، اشعار، لباس‌ها و سکانس‌های فانتزی تازه و دیده‌نشده، نمادی از همین نگاه سازندگان Mary Poppins Returns محسوب می‌شود. یک نکته‌ی جدید دیگر در دنیایی پرشده از تکرارهای شیرین که البته سعی می‌کنند تا جای ممکن، کپی برابر اصل اجدادشان نباشند. همین نگاه، سبب می‌شود که ما تازه‌ترین لایو-اکشن والت دیزنی را اثری مناسب مخاطب هدفش و فراموش‌شدنی به حساب بیاوریم. اثری که به جرئتش در آوردن همان تصویرسازی‌های کارتونی دهه‌ی شصت با بیشترین جزئیات ممکن در دل سکانس‌های فانتزی می‌بالیم و شاید در موازات عالی و عالی‌تر شدن خاطره‌بازی‌هایش با لحظات فوق‌العاده‌ی سپری‌شده هنگام دیدن Mary Poppins، گونه‌های‌مان را خیس‌شده بیابیم.

در عین حال، این فیلم هرگز تبدیل به اثری ماندگار نمی‌شود. زیرا نه تازگی محصول سینمایی مرجعش را یدک می‌کشد و نه جزئی‌ترین عناصر سازنده‌اش همچون سکانس‌های آهنگین و لحظات متحول شدن کاراکترها نسبت به خیالاتِ حقیقی‌تر از واقعیتِ پذیرفته‌شده توسط کودکان و انسان‌هایی همچون جک (با اجرای ساده و دوست‌داشتنی لین-منوئل میرندا)، درون سکانس‌های آن به اندازه‌ی آن فیلم شگفت‌انگیز و به یاد ماندنی به نظر می‌آیند. «مری پاپینز بازمی‌گردد» مانند دریچه‌ی تازه‌ای است که با گذر کردن از آن، می‌توان دوباره پا به جهانی فوق‌العاده گذاشت و فانتزی‌دوست‌های کم سن‌وسال‌تر و جدیدی را هم به آن وارد کرد. اما این دریچه‌ی خوش‌جلوه، هرگز طول و عرض و زیبایی‌های آن دنیا را گسترش نداده است. همین هم کاری می‌کند که در جمع‌بندی همه‌چیز، بتوان آن را اثری لایق یک بار تماشا، ریبوتی عالی و دنباله‌ای قابل قبول و نه بیشتر، صدا زد؛ البته با کمی آسان گرفتن و عشق ورزیدن به برترین لحظاتش. منبع: زومجی/

3.3/5 - (15 امتیاز)
خروج از نسخه موبایل