مادرِ تمام نبردها آمده است! یا حداقل باتوجهبه چیزی که اپیزودِ «شوالیهی هفتپادشاهی» روی آن تاکید میکرد، اینطور به نظر میرسد. اگرچه سریال بازی تاج و تخت – Game of Thrones به شکستن استانداردهای فنی و کارگردانی سکانسهای اکشن در تلویزیون معروف است و طبیعتا باید برای جدیدترین نمونهاش سر از پا نشناسیم، اما شاید این اولینباری است که بیش از اینکه از فرا رسیدن نبرد وینترفل هیجانزده باشیم، دلشوره داریم. میخواهیم هرچه میتواند دیرتر از راه برسد. بالاخره «شوالیهی هفتپادشاهی» بیش از هر چیز دیگری حکم یک مراسم ترحیم و خاکسپاری زودهنگام را برای قهرمانانمان داشت. اگرچه تیریون با خوشبینی ادعا میکرد، تمام کسانی که دور شومینه جمع شدهاند، همانطور که از نبردهای قبلی زندگیشان جان سالم به در بُردهاند، از این یکی از هم جان سالم به در میبرند؛ که همانطور که آنها قبل از تمام آن نبردها، دربارهی مرگشان به یقین رسیده بودند، صحبت کردن دربارهی مرگشان قبل از آغاز نبرد وینترفل، یکی دیگر از آن بدبینیهای بیپایه و اساسی است که آدم در این لحظاتِ دلشورهآور نمیتواند جلوی خودش را از تن دادن به آن بگیرد، ولی در اعماقِ گفتهی تیریون میشد شخصِ وحشتزدهای را پیدا کرد که میداند این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست؛ شخصی که طوری با ۲۰۰ کیلومتر بر ساعت به دیوارِ فولادی بنبستِ «ناامیدی مایوسزاده» برخورد کرده است که حالا قبل از منفجر شدن ماشینش، به هر چیزی برای بیرون کشیدنِ خودش از لابهلای آهنپارههای ماشینِ مچالهشدهاش چنگ میاندازد. اما شاید چیزی که حتی بیش از غصه خوردنهای قهرمانانمان، مونولوگهای مایوسانهشان و آوازخوانیهای محزونشان، «شوالیهی هفتپادشاهی» را به اپیزودی تبدیل کرده بود که با تماشای آن نمیشد، از سرنوشتِ کاراکترهایمان در اپیزودِ بعد دلنگران نشد، تصویری از میزِ استراتژی جنگ وینترفل بود. مهرههای چیدهشده روی این میز هر چیزی که باید دربارهی واقعیبودن وحشتِ کاراکترها از مرگ بدانیم را شامل میشد. تقریبا تا حالا هر نبردی که در این سریال دیدهایم متعادل بوده است. یا حداقل اوضاع قبل از آغاز نبرد، اینقدر ناامیدانه به نظر نمیرسید.
با اینکه پیروزی استنیس در نبردِ بلکواتر محتملتر به نظر میرسید، اما لنیستریها هم از این سمت، ذهنِ تیریون را داشتند که همگی به آن اعتماد داشتیم. اگرچه نیروهای جان اسنو در نبردِ حرامزادهها به مراتب کمتر از نیروهای رمزی بولتون بود، اما تا وقتی که جان اسنو برای نجات دادن ریکان، زودتر از موعد حمله نکرده بود و ارتشش را در محاصرهی نیروهای رمزی قرار نداده بود، پیروزی در این نبرد، قابلانجام به نظر میرسید. اما شکلِ چیدمانِ مهرههای روی میزِ استراتژی نبرد وینترفل در اپیزودِ «شوالیهی هفتپادشاهی» چیز دیگری برای گفتن دارد. در نماهایی که از میز داریم، میبینیم درحالیکه نیروهای زندهها در گروههای کوچکتر دور وینترفل تقسیم و پخش شدهاند، کلِ نیمهی بالایی میز، از چپ به راست و از راست به چپ، به مهرههای نمایندهی ارتشِ مردگان شاه شب اختصاص دارد.
مقالات مرتبط
اولین چیزی که از این تصویر دستگیرمان میشود این است که وینترفل همچون خرگوشِ وحشتزدهای به نظر میرسد که توسط عقابی به گوشهای غیرقابلفرار عقبنشینی کرده است؛ قهرمانان تقریبا هیچ مزیتِ تهاجمیای ندارند؛ آنها در دفاعیترین حالتشان قرار دارند. این موضوع در راستای چیزی که میگل ساپوچنیک، کارگردانِ این اپیزود دربارهی وضعیتِ قهرمانانمان در این نبرد گفته است برابری میکند. ساپوچنیک گفته که نبرد وینترفل، از ساختارِ ژانرِ «وحشت/بقا» پیروی میکند. قهرمانانمان الزاما مبارزه نمیکنند تا این نبرد را پیروز شوند، مبارزه میکنند تا شاید چند دقیقه بیشتر زنده بمانند. اگر دشمنانشان مثل خودشان بودند، شاید وضعیت حتی با وجود تعداد بیشترشان برای نیروهای وینترفل اینقدر وخیم و غیرممکن به نظر نمیرسید. اما از آنجایی که ارتش مردگان خستگی و ترسیدن و فشار روانی حالیشان نمیشود و احتمالا از دور توسط فرماندهای که در آرامش کامل برای کنترل نیروهایش تصمیمگیری میکند، اوضاعِ آنها از «جنگ» به بقا همچون قربانیهای قاتلهای فیلمهای اسلشر تغییر کرده است. طبقِ سنتِ سریال، ما قبل از آغاز نبرد چیز زیادی دربارهی جزییاتِ نقشهی قهرمانان دربرابر دشمن نمیدانیم. بازی تاج و تخت – Game of Thrones دوست دارد تا در حینِ وقوعِ نبرد، با آهسته آهسته فاش کردنِ برنامهی قهرمانان، درگیر نگهمان دارد و غافلگیرمان کند. هنوز لحظهای که در جریان نبردِ دیوار، دستورِ آزاد کردنِ داسهای عظیمجثهای که زیر یخها پنهان شده بودند داده میشود و آنها از زیر یخها پدیدار میشوند و وحشیهایی که در حال صعود از دیوار هستند را همچون پاندول ساعت درو میکنند را فراموش نکردهام. یا در زمانیکه هنوز به خوبی با مادهی «وایلدفایر» آشنا نشده بودیم، در جریان نبرد بلکواتر، در لحظهای که کشتی حاوی وایلدفایر بهتنهایی به سمتِ نیروهای استنیس حرکت میکرد، مشتاق بودیم ببینیم این نقشهای که تیریون دارد کلِ فصل روی آن کار میکند دقیقا چه چیزی است و آیا نتیجه میدهد یا نه (کات به غرشِ یک آتش سبزِ غولآسا). «شوالیهی هفتپادشاهی» هم در راستای سنتِ سریال، چیز زیادی دربارهی نقشهی قهرمانانمان در اپیزود بعد فاش نمیکند. تقریبا تنها چیزی که اپیزود «شوالیهی هفتپادشاهی» دربارهی نقشهی نیروهای وینترفل فاش میکند این است که غیرجنگجوها در سردابهها پناه میگیرند، کلاغ سهچشم در جنگل خدایان برای شاه شب تله پهن میکند و دیگران هم تمام تلاششان را میکنند تا دربرابر امواجِ مردگانِ متحرک ایستادگی کرده و با کشتنِ شاه شب، نیروی متحرککنندهی ارتشِ مردگانش را خاموش کنند. اما این موضوع الزاما به این معنی نیست که این اپیزود کاملا دستمان را خالی گذاشته است. درواقع اینطور که طرفداران متوجه شدهاند، مهرههای روی میزِ استراتژی وینترفل بهگونهای در نظر گرفته شدهاند که با بررسی آنها، میتوان آمارِ نیروهای زندهها را در آورد و از برنامهای که دارند اطلاع پیدا کرد. به عبارت دیگر ما خوب میدانیم که ارتشِ مردگان خیلی بزرگتر از ارتشِ زندهها است، اما دقیقش را نه. پس بگذارید میزِ استراتژی وینترفل را با دقت بیشتری زیر ذرهبین ببریم.
اولین چیزی که دربارهی نقشهی زندهها از چیدمانِ مهرههای روی میز متوجه میشویم این است که نیروها به چهار گروه تقسیم شدهاند که عبارتاند از «جناح چپ»، «جناج وسط»، «جناح راست» و «نیروی داخلی». سهتای اول در حالی بیرون از دیوارهای وینترفل مقیم شدهاند که نیروی داخلی همانطور که از اسمش مشخص است، بهعنوان آخرین نیروی دفاعی در صورتِ عبور دشمن از بالای دیوارها یا دروازه در داخلِ حیاط وینترفل جای گرفتهاند. حالا هرکدام از این جناحها و لشگرهای زندهها روی میز استراتژی با اشکالِ مختلفی نمایش داده میشوند. مهرههای مستطیلشکل در سمتِ چپِ و راست میز، به مجموعِ نیروهای شمال و منطقهی وِیل اختصاص دارند؛ مهرههای مثلثشکل نمایندهی دار و دستهی دوتراکیها هستند؛ مهرههای دایرهایشکل، نمایندهی آویژهها هستند. خودِ نیروهای آویژه به دو گروه تقسیم میشوند؛ گروه اول سربازانِ پیادهنظامی هستند که در جلو قرار دارند و گروه دوم مسئولیت هدایتِ «توپخانه» را دارند که در اینجا منظور از توپخانه، منجلیقها برای نابودی دشمن از دوردست است. درنهایت مهرههای مربعیشکل هم نمایندهی قهرمانانِ اصلی سریال هستند. اینطور که از میزِ استراتژی به نظر میرسد، سختترین کار به سرسختترین و کلهخرابترین و بهترین سوارکارانِ دنیا یعنی دوتراکیها سپرده شده است. دوتراکیها جلوتر از آویژهها و توپخانه، در جلوترین نقطهی ارتشِ زندهها در نظر گرفته شدهاند. آنها درست در مقابلِ دروازهی شمالی وینترفل، اولین دیوارِ دفاعیها ارتشِ زندهها دربرابر ارتشِ مردگان خواهند بود. همانطور که در اپیزود دوم هم گفته میشود، شوالیههای وِیل بهطور کامل در «جناح چپ» مستقر شدهاند و این یعنی «جناح راست» از تمام نیروهایی که شمال توانسته دور هم جمع کند تشکیل شده و نیروهای داخلِ قلعه هم شاملِ هر چیزی که باقیمانده است میشوند. انتظار میرود که «جناح راست»، اکثرا از نیروهای خاندان کاراستارک تشکیل شده باشد و نیروهای داخلی وینترفل هم مجموعِ مردم آزاد، نگهبانان شب و اعضای برادرانِ بدون پرچم خواهند بود. قابلذکر است که در جریان اپیزود دوم میبینیم که ارتشِ زندهها به دور وینترفل خندق حفر کردهاند. در جریان صحنهای که جیمی بیرون از وینترفل در حال صحبت کردن با بریین است، روی خندقها پُلی دیده میشود که با کشیدنِ اهرمِ آن، از وسط تا میشود. در یک طرفِ پل، نیزههای بزرگی در نظر گرفته شده است. بنابراین با کشیدن اهرم، نهتنها هر کسی که روی پُل قرار داشته باشد، در خندق خواهد افتاد و ارتش زندهها میتوانند از بالا کارشان را بسازند، بلکه مُردههایی که هنوز روی پُل نرفتهاند هم با نیزههایی که ناگهان جلوی رویشان ظاهر میشوند برخورد میکنند. همچنین به احتمال بسیار زیاد درون این خندقها مواد آتشزا در نظر گرفته شده است تا در صورت لزوم، آتش زدن آنها منجر به پدید آمدنِ یک دیوارِ دفاعی شعلهور به دورِ وینترفل شود.
اما حالا که متوجه شدیم دقیقا کی به کیه و هرکدام در چه نقطهای از میدان نبرد قرار دارند و هرکدام از اشکالِ روی نقشه نمایندهی چه کسی است، باید ببینیم ارتشِ زندهها دقیقا چندتا مرد و زنِ جنگجو دارد؛ باید ببینیم مواد اولیهی ارتشِ زندهها برای طراحی نقشهشان براساس آنها چقدر است. یکی از اشتباهاتی که معمولا در رابطه با حدس زدنِ تعدادِ لشگرها براساس مهرههایشان روی نقشه مرتکب میشویم این است که فکر کنیم هرکدام از اشکال بهطور اتوماتیک مساوی با یک عدد مساوی است؛ اینکه هرکدام از مثلثها، مستطیلها و دایرههایی که روی نقشه میبینیم برابر با یک جوخهی ۱۰۰ نفره است. ولی حقیقت این است که حداقل در رابطه با چیزی که روی میز استراتژی وینترفل میبینیم، عددی که هرکدام از این اشکال نمایندگیشان را برعهده دارند، ممکن است از شکل به شکل تغییر کنند. بنابراین قبل از اینکه پروسهی رسیدن به نتیجه را مرور کنیم، بگذارید با خودِ نتیجه شروع کنیم؛ طرفداران به این نتیجه رسیدهاند که هر «دایره» برابر با ۲۴۰ سرباز آویژه یا یک منجلیق، هر «مثلث» برابر با ۵۵۰ نفر دوتراکی، هر «مستطیلِ افقی» برابر با ۴۰۰ سربازِ سوارهنظام، هر «مستطیلِ عمودی» برابر با ۴۰۰ سربازِ پیادهنظام، هر «مربع» هم نمایندهی یک قهرمان است (مثلا جمعِ بریین، جیمی لنیستر و پادریک، یکی از مربعهای جناح چپ را شامل میشوند). حالا اگر تعداد هر شکل را ضربدر عددی که هرکدامشان نمایندگی میکنند کنیم، به مجموعِ تعدادِ افراد هرکدام از لشگرها میرسیم: «آویژهها» ۱۲ هزار و ۴۸۰ نفر، پیادهنظام شمالی ۱۲ هزار و ۱۰۰ نفر، دوتراکیها ۱۰ هزار نفر، شوالیههای وِیل ۲ هزار نفر سواره، سوارهنظام شمالی یک هزار و ۲۰۰ نفر، مجموع نگهبانان شب، مردم آزاد و برادران بدون پرچم، ۴۰۰ نفر، مورمونتها ۴۰ نفر، آهنزادگان ۴۰ نفر، قهرمانان اصلی ۲۵ نفر، منجلیقها ۸ عدد، شمشیرهای والریایی ۵ عدد، اژدهایان ۲ عدد و دایروولف هم یک عدد (که البته در صورت اضافه شدن دار و دستهی گرگهای نایمریا، دایروولفِ آریا به جنگ، تعدادشان بیشتر هم میشود). در مجموع ارتشِ زندهها ۳۸ هزار و ۲۸۸ نفر نیرو دارد که از ۲۵ هزار و ۸۳ نفر پیادهنظام، ۱۳ هزار و ۲۰۰ نفر سوارهنظام، دو عدد اژدها و خلبانهایشان و یک عدد دایروولف تشکیل شدهاند.
اما حالا بیایید به عقب فلشبک بزنیم و ببینیم اصلا این اعداد و ارقام را از کجا به دست آوردهایم؛ برای محاسبهی تعداد آویژهها باید به دو اپیزود در گذشتههای تقریبا دور سریال برگردیم. اولی اپیزود «اکنون نگهبانیاش به پایان میرسد»، اپیزود چهارم فصل سوم است؛ همان اپیزودی که دنریس در جریان آن، برای اولینبار ارتشِ آویژهاش را به دست میآورد. در این اپیزود است که «اربابانِ آستاپور» به دنریس میگویند که هشت هزارِ آویژهی آمادهی مبارزه بهعلاوهی ۵ هزار آویژهی دیگر که هنوز تمریناتشان را به اتمام نرساندهاند دارند. این موضوع به این معنا است که دنریس در اوجِ دورانِ فتوحاتش در خلیج بردهداران، دارای ۱۳ هزار سربازِ آویژه میشود. از آنجایی که اربابان آستاپور بعد از فتحِ شهر، سلاخی میشوند، پس میتوانیم با اطمینان حدس بزنیم که کارخانهی آویژهسازی تعطیل شده است و هیچ آویژهی دیگری از این نقطه به بعد تمرین ندیده و تولید نشده است. اما مسئله این است که شاید دنریس در این اپیزود، ۱۳ هزارتا آویژهی آکبند به دست میآورد، اما او از فصل سوم تا رسیدن به وینترفل در فصل هشتم، ماجراهای خونین متعددی را پشت سر گذاشته است که باعث شده تا آویژههایش را از جعبه در بیاورد و ازشان استفاده کند. بنابراین دومین اپیزودی که باید برای به دست آوردنِ آمارِ آپدیتشدهای از آویژهها به آن نگاه کنیم، «اژدها و گرگ»، اپیزودِ هفتمِ فصل هفتم است؛ «اژدها و گرگ» همان اپیزودی است که جان و دنریس میخواهند در پایتخت با سرسی دیدار کنند و به همین دلیل تمام آویژههایش برای قدرتنمایی بیرونِ دیوارهای قدمگاه پادشاه صف میکشند. در سناریوی این اپیزود در توصیفِ آویژهها آمده است که «لشگرِ آویژهها هشت نفر عرض و ۳۰ نفر طول دارند». این جمله به این معنا است که هرکدام از گروهانهای آویژهها، شامل ۲۴۰ نفر هستند. از آنجایی که روی میزِ استراتژی نبرد وینترفل، مجموعِ ۶۰ دایره به نمایندگی آویژهها دیده میشود و هر دایره هم نمایندهی یک گروهان است، پس مجموعِ آویژههایی که بیرون دیوار وینترفل صف کشیدهاند ۱۴ هزار و ۴۰۰ نفر است. اما احتمالا با خواندن این عدد تعجب کردهاید. بالاخره ما در حالی به این نتیجه رسیدیم که دنریس در ابتدا ۱۳ هزار آویژه به دست میآورد و در حالی با کشته شدن اربابان آستاپور، امکان تولیدِ آویژههای بیشتری نبوده که طبق محاسباتمان، تعدادشان از آن موقع تاکنون افزایش پیدا کرده است.
یکی از دلایلش این است که نمیتوانیم تعداد سربازان را به دقیقترین شکل ممکن به دست بیاوریم و هر چیزی که در طول این بررسی خواهید خواند، تخمین هستند، اما دلیل مهمترش این است که ما تعداد آویژههایی که در طولِ سفرِ دنریس از آستاپور به وینترفل مُردهاند را از مجموعِ ابتداییشان کم نکردهایم. واقعیت این است که آویژهها در جنگهای آزادسازی خلیج بردهداران و محاصرهی کسترلیراک، کشته دادند. اگر یک نگاه به چیدمانِ مهرههای دایرهایشکل آویژهها روی نقشه بیاندازید متوجه میشوید که تعدادِ گروهانهای هر لشگر با لشگر کناری برابر نیست. در حالی ردیفِ آخرِ دستهی چپ و ردیفِ آخر دستهی وسط، دو گروهان (دو دایره) دارند که ردیفِ آخر دستهی راست، چهار گروهان (چهار دایره) دارد. طرفداران باور دارند که ردیفِ آخر هر سه دستهی آویژهها (دوتا چپ، دوتا وسط، چهارتا راست) نه نمایندهی پیادهنظام، بلکه نمایندهی منجلیقهایی هستند که مسئولیتِ کنترلشان برعهدهی آویژههاست. مهرههای ردیفِ آخرِ لشگرِ آویژهها، هشتتا هستند. اینطور که به نظر میرسد دو مهرهی ردیفِ آخر دستهی سمت چپِ آویژهها، منجلیقهایی هستند که وظیفهشان حمایت از «جناح چپ» (شوالیههای وِیل) و «جناح وسط» (دوتراکیها و آویژهها) است. دو مهرهی ردیفِ آخرِ دستهی وسطِ آویژهها، وظیفهی حمایت از «جناح راست» (خاندان کاراستارک) و «جناح وسط» (دوتراکیها و آویژهها) را دارند. چهار مهرهی باقیمانده در ردیفِ آخرِ دستهی سمت راستِ آویژهها هم که درست در مقابل دروازهی شمالی وینترفل قرار دارند، وظیفهی پوششِ ورودی خود قلعه را برعهده دارند. بنابراین اگر این هشت مهره که نمایندهی منجلیقها هستند را از مجموع گروهانهای آویژهها حذف کنیم، ۵۲ مهرهی دایرهایشکل باقی میماند که ضربدر در ۲۴۰ (تعداد هر گروهان)، بهمعنی ۱۲ هزار و ۴۸۰ نفر است. هماکنون تقریبا ۱۲ هزار و ۴۸۰ نفر سرباز آویژه برای ارتش زندهها در نبرد وینترفل مبارزه میکنند.
اما از آویژهها که بگذریم، به ارتشی که بعد از نیروهای کرم خاکستری، در جایگاه دوم بزرگترین ارتشِ نیروهای زندهها قرار میگیرند میرسیم: دوتراکیها. از آنجایی که منابعِ مختلفِ متضادی در رابطه با تعدادِ دوتراکیهای دنریس وجود دارد، سر در آوردن از تعداد آنها خیلی سخت است. بااینحال، خوشبختانه اپیزود «اژدها و گرگ»، اپیزودِ فینال فصل هفتم را داریم تا به کمکمان بیاید. در سناریوی این اپیزود مشخصا به این نکته اشاره شده است که ۱۰ هزار دوتراکی برای قدرتنمایی دنریس، در پشتِ دیوارهای قدمگاه پادشاه حاضر میشوند و از آنجایی که این آمار، آپدیتشدهترین و نزدیکترین آماری است که از دوتراکیها داریم، آن را قبول میکنیم. روی میزِ استراتژی وینترفل، ۱۸ مهرهی مثلثیشکل که نمایندگی دوتراکیها را برعهده دارند به چشم میخورند. ۱۰ هزار نفر تقسیم بر ۱۸ مهره مساوی است با حدود ۵۵۰ نفر. هرکدام از مثلثهای روی نقشه نمایندهی ۵۵۰ سوارهنظامِ دوتراکی هستند که به دو دستهی ۵۰ هزارتایی تقسیم شدهاند. از آنجایی که سِر جورا مورمونت در تریلرِ اپیزود سوم در حال سواری کردن درکنارِ دوتراکیها دیده میشود، به احتمال زیاد، او فرماندهی دستهی سمت چپ دوتراکیها و «کونو»، خونسوارِ دنی هم فرماندهی دستهی راست را برعهده خواهد داشت. اما دوباره ممکن است با خواندن تعداد ۱۰ هزارتایی دوتراکیها به این عدد شک کنید و باور داشته باشید که تعداد دوتراکیها باید خیلی بیشتر از اینها باشد. حقِ با شماست. تعداد خالصِ دوتراکیها خیلی بیشتر از اینهاست. در فصل ششم، داریو ناهاریس اعلام میکند که کالاسارِ دنریس، شامل ۱۰۰ هزار دوتراکی میشود. اما به احتمال خیلی زیاد منظورِ داریو، نه تعداد جنگجویان دوتراکی، بلکه تعداد کلِ دوتراکیها که شامل زنان و پیرزنان و پیرمردان و بچهها هم میشود است.
متخصصان انسانشناسی عموما باور دارند که یک هفتم یک جمعیت را مردان ۱۸ تا ۴۵ سال که آمادهی مبارزه هستند تشکیل میدهند. اگر این فرمول را روی جمعیتِ دوتراکیها اجرا کنیم، یعنی قبل از سفر دنریس از اِسوس به وستروس، ۱۴ هزار نفر از ۱۰۰ هزار دوتراکیهای دنریس را جنگجوها تشکیل میدادند و اگر دست و دلبازی به خرج بدهیم و تصور کنیم از آنجایی که درصدِ جنگجویانِ دوتراکیها خیلی بیشتر از دیگر فرهنگها است، این عدد میتواند ۴۲ هزار هم باشد. اما مسئله این است که دوتراکیها، کشتههای قابلتوجهای در جریان جنگِ محاصرهی میرین توسط ارتشِ بردهداران (اپیزود نهم فصل ششم) و جنگ «میدان آتش» با لنیسترها (اپیزود چهارم فصل هفتم) دادهاند. همچنین به احتمال خیلی زیاد، دنی مناطقِ اطرافِ قدمگاه پادشاه، درگناستون و مناطق غربی و کسترلیراک را بعد از فتح کردن همینطوری رها نکرده است، بلکه تعدادی از دوتراکیهایش را برای محافظت از آنها در نظر گرفته است. همچنین به احتمال خیلی زیاد تعدادی از دوتراکیها هم همراهبا داریو ناهاریس و ارتشِ «پسران دوم» در اِسوس باقی ماندهاند تا نیروهای لازم برای کنترلِ خلیج بردهداران را تأمین کنند. پس میتوان به این نتیجه رسید که حدود ۴۲ هزار جنگجوی دوتراکی که دنی به دست آورده بود یا در جنگهای مختلف کشته شدهاند یا به تکههای کوچکتر تقسیم شدهاند تا در نبود دنی، اوضاعِ مناطق فتحشده را کنترل کنند. از آنجایی که در اپیزود فینال فصل هفتم به وضوح توسط خودِ نویسندگان اعلام میشود که ۱۰ هزار دوتراکی با دنی به قدمگاه پادشاه آمدهاند، میتوان تصور کرد دوتراکیهایی که در وینترفل حضور دارند، همان ۱۰ هزار نفر هستند که بعد از اتمام آن اپیزود، راهشان را یکراست به مقصدِ شمال عوض میکنند. از همین رو، به نظر میرسد تعداد ۱۰ هزار نفر دوتراکی در دو دستهی ۵۰ هزار نفری درست باشد.
اما بعد از آویژهها و دوتراکیها، به سومینِ لشگرِ بزرگِ ارتش زندهها میرسیم: خاندانِ کاراستارک. میدانم، احتمالا الان تعجب کردهاید که چرا کاراستارکها بخشِ مخصوص به خودشان را دارند. بالاخره تا آنجایی که میدانیم، تا حالا از کاراستارکها بهعنوان لشگری که ارتشِ زندهها بتواند حساب ویژهای روی آن باز کند نام برده نشده است. ولی واقعیت این است که خاندان کاراستارک پشت سرِ دوتراکیها و آویژهها، بزرگترین بخشِ ارتشِ زندهها را شامل میشوند. برای اینکه به بزرگی ارتشِ کاراستارک پی ببرید، باید به گذشته برگردیم. در اپیزود «بوسیده شده با آتش»، اپیزود پنجم فصل سوم، اعلام میشود که خاندان کاراستارک تقریبا نیمی از ارتشِ شمالیهای راب استارک را شامل میشود. در فصل دوم به این نکته اشاره میشود که ارتشِ راب استارک قبل از آغازِ نبرد پنج پادشاه، ۲۰ هزار نفر است و تنها تلفاتِ قابلتوجه ارتشِ راب استارک در جریان «نبرد ویسپرینگ وود» (همان جنگی که جیمی، اسیر میشود) اتفاق میافتد (۲ هزار نفر شمالی در این نبرد کشته میشوند). این یعنی راب استارک در اپیزود پنجم فصل سوم در حالی ۱۸ هزار سرباز تحت فرماندهیاش دارد که ۹ هزارتای آنها کاراستارک هستند. نکتهی بعدی اینکه در اپیزود «نبرد حرامزادهها»، اپیزود نهم فصل ششم، رمزی بولتون اعلام میکند که ۶ هزار نفر نیرو دارد که ۵ هزارتای آنها بولتونی هستند و یک هزارتای باقی مانده هم از خاندانهای آمبر و کاراستارک که به استارکها خیانت کرده بودند و با بولتونها دستشان در یک کاسه بود تشکیل میشوند؛ پانصد سرباز از خاندان آمبر و پانصد سرباز از خاندان کاراستارک که تمام آنها در جریان نبرد حرامزادهها میمیرند. اگر تصور کنیم که کاراستارکها بعد از نبرد حرامزادهها قادر بودهاند همانطور که چند سال پیش در جریان نبرد پنج پادشاه این کار را کرده بودند، ۸ هزار و ۵۰۰ سرباز جدید برای نبرد وینترفل جمع و جور کرده باشند، آن وقت متوجه میشوید که چرا کاراستارکها از مهرههای حیاتی نبرد وینترفل هستند.
از این طریق میتوانیم تعداد نیروهای مستقر شده در «جناح راست» را به دست بیاوریم. جناحِ راستِ میزِ استراتژی شامل ۲۱ مهرهی مستطیلشکل است. اگر ۸ هزار و ۵۰۰ سرباز کاراستارکی را تقسیم بر ۲۱ کنیم، به عدد ۴۰۴ میرسیم. یا عبارت دیگر هرکدام از مهرههای مستطیلی جناح راست، شامل ۴۰۰ سرباز میشود. نکتهی دیگری که دربارهی جناح راست باید بدانید این است که اگرچه تمام مستطیلها در حالت یکسانی قرار دارند، اما مستطیلهای یک ردیفِ آخر، بهصورت افقی هستند. دلیلش به خاطر این است که مهرههای افقی نمایندهی سوارهنظام هستند. یکی دیگر از سرنخهایی که برای اثباتِ اینکه کاراستارکها بخش قابلتوجهای از ارتشِ زندهها را تشکیل میدهند مربوطبه چیزی که در اپیزود اولِ فصل هشتم میبینیم میشود؛ در این اپیزود، کاراستارکها بهعنوان تنها خاندانِ شمالی که وارد وینترفل میشوند نشان داده میشوند و حتی آلیس کاراستارک، دختر نوجوانی که بهتازگی بهعنوان بانوی خاندان کاراستارک انتخاب شده است در جریانِ سکانس میز استراتژی در اپیزود دوم حضور دارند؛ تمام کسانی که در این سکانس حضور دارند، کسانی هستند که یا آنها را مثل وریس و تیریون میشناسیم (اما در جنگ شرکت نمیکنند) یا کسانی هستند که چه بهعنوان مبارز یا نمایندهی ارتششان، نقشِ پُررنگی در مبارزه دارند (مثل کرم خاکستری، کوهو و البته آلیس کاراستارک). همچنین آلیس کاراستارک تنها لُرد شمالی درکنار لیانا مورمونت است که در فصل هشتم به اسمش اشاره میشود. این در حالی است که یکی از صحنههای کوتاه اپیزود اول فصل هشتم، به گفتگوی تیریون، وریس و داووس دربارهی نشانِ خاندان کاراستارک اختصاص دارد؛ همان صحنهای که تیریون، نشانِ خاندان کاراستارک را با نشانِ خاندان داووس مقایسه میکند و دوربین هم کلوزآپی از نشانِ خاندان کاراستارک نشان میدهد؛ صحنهای که دلیلِ وجودش فقط به خاطر این بوده که در زمانِ نبرد وینترفل، بدانیم که این نشان نمایندهی کدام ارتش است.
اما بعد از آویژهها و دوتراکیها و کاراستارکها به شوالیههای وِیل میرسیم. جنگجویانِ کوهستانی مشهوری که اگرچه حدود بیست سال خودشان را به دور از درگیریهای وستروس نگه داشته بودند، اما آنها هم بالاخره واردِ ماجرا شدهاند. روی نقشه میتوانید ببینید که شوالیههای وِیل نقش پیشقراولِ جناح چپ را برعهده دارند. در «مرد شکسته»، اپیزود هفتم فصل ششم، لیتلفینگر به سانسا میگوید که ۲ هزار شوالیهی سوارهی نظامِ وِیل از ایری راه افتادهاند و در داخل قلعهی «موت کیلین»، مستقر شدهاند و آمادهاند تا به نبرد حرامزادهها اضافه شوند. فرماندهی شوالیههای ویل برعهدهی لُرد یان رویس (او همان مرد مسنی است که در اپیزود دوم قبل از دیدار دنی و سانسا، در حال صحبت کردن با سانسا است) است. با نگاهی به میز استراتژی میبینیم که در جناح چپ، پنج مهرهی مستطیلِ افقی، شوالیههای ویل را نمایندگی میکنند. دو هزار شوالیه تقسیم بر ۵ مساوی است با ۴۰۰ نفر. هرکدام از مستطیلها نمایندهی ۴۰۰ سرباز هستند. بالاتر اشاره شد که مستطیلهای افقی که در ردیفِ آخرِ لشگر کاراستارکها قرار دارند نشانهی سوارهنظام هستند. میدانید از کجا متوجهی این شدم؟ شوالیههای ویل سوارهنظام هستند و آنها روی نقشه با مستطیلهای افقی به نمایش درآمدهاند. چیزی که ثابت میکند تمام مستطیلهای افقی روی نقشه نمایندهی سوارهنظام هستند. همچنین در اپیزودِ «شوالیهی هفتپادشاهی» خودِ سِر بریین از تارث به جیمی میگوید که فرماندهی جناح چپ را برعهده دارد. اگر لُرد یان رویس فرماندهی پیشقراول را برعهده داشته باشد، سِر بریین هم رهبری پیادهنظامِ پشت سرش را برعهده خواهد داشت. اما از شوالیههای ویل که بگذریم، به استارکها، مندرلیها و جنگجویان پیادهنظام وِیل میرسیم. اینها بخشِ اصلی نیروهای مستقر در جناح چپ را شامل میشوند و پشتسرِ سوارهنظام پیشقراول دو هزار نفری شوالیههای وِیل به رهبری لُرد رویس، قرار میگیرد و فرماندهیشان برعهدهی سِر بریین است. نیروهای تحتفرماندهی سِر بریین، ۱۲ مهرهی مستطیل هستند. اگر هر مهره نمایندهی ۴۰۰ نفر باشد یعنی آن ۱۲ مهره مساوی با ۴ هزار و ۸۰۰ سرباز است که معروفترینشان سِر بریین، سِر جیمی لنیستر و پادریک پِین خواهند بود. این ۴ هزار و ۸۰۰ نفر ترکیبی از استارکیهایی که مجبور هستند به خاطر خدمت وظیفهی عمومیشان در جنگ شرکت کنند، سربازانِ خاندان مندرلی، پیادهنظام وِیل و جمعی رنگارنگ از دیگر خاندانهای شمالی هستند (البته منهای خاندان گلاور که عهدشان را شکستند و در جنگ شرکت نکردند و خاندان آمبر که به قربانی ارتش مردگان تبدیل شدند).
اما دستهی بعدی، دار و دستهی وحشیها، نگهبانان شب و برادران بدون پرچم هستند. روی میزِ استراتژی میتوانید مهرهی مستطیلشکلی را ببینید که هیچ نشانِ مشخصکنندهای ندارد و درونِ قلعهی وینترفل، در سمت راست روبهروی دروازهی شمالی قرار گرفته است. این مهره روی «دژ بزرگ» قرار دارد؛ دژ بزرگ درونیترین قلعه و سنگر مجموعهی وینترفل است. این دژ روی چشمه های آب گرم طبیعی واقع شده که آن را گرم نگه میدارند. دیوارهای آن از گرانیت ساخته شدهاند و به وسیله یک پل سرپوشیده به اسلحه خانه مرتبط شده است. از درون پنجرهی پل سرپوشیده میتوان تمام حیاط را دید. دار و دستهی مردم آزاد، نگهبانان شب و برادران بدون پرچم در بالای دژ بزرگ مستقر هستند و از آنجایی که دژ بزرگ حکم یک برج دیدبانی خوب را دارد و به دیگر برجها و سقفهای وینترفل راه دارد، آنها میتوانند هوای دیوار بیرونی را از طریق آن داشته باشند. از آنجایی که آنها فقط با یک مهره نمایندگی میشوند، پس مجموعا ۴۰۰ نفر هستند؛ باتوجهبه وضعیتِ اسفناکِ وحشیها و نگهبانان شب و برادران بدون پرچم، این تعداد با عقل جور در میآید. تازه بالاخره چه کسانی بهتر از نگهبانان شب، برای محافظت کردن از دیوارها؟! به احتمال زیاد این گروهان شامل داووس، اِد غمزده، بریک دانداریون، تورمند و تازی میشوند. اگر برایتان سوال است که چه بلایی سر ارتشِ بزرگِ وحشیها آمده است، در جواب باید به گذشته برگردیم. در زمانیکه منس ریدر مشغولِ متحد کردن قبیلههای آنسوی دیوار بود، گفته میشد که او یک ارتشِ ۱۰۰ هزار نفری را گرد هم آورده است. آنها در اولین حملهشان به دیوار، عقب رانده میشوند و تلفاتِ قابلتوجهای میدهند. هرچند تعداد تلفاتِ نگهبانان شب آنقدر بیشتر است که وحشیها احتمالا در دومین موجِ حملهشان موفق به تصاحب کسلبلک میشدند. به خاطر همین است که صبحِ فردای جنگ دیوار، جان اسنو با هدفِ کشتنِ منس در چادرش، دست به یک ماموریت انتحاری زده و به آنسوی دیوار میرود.
اما همان لحظه سروکلهی ارتشِ استنیس براتیون پیدا میشود و با کشتنِ وحشیها، آنها را به شمال فراری میدهد. با دستگیر شدن منس ریدر، وحشیهای فراری عقبنشینی کرده و در هاردهوم مستقر میشوند. و همگی خوب میدانیم که چه اتفاقی در هاردهوم میافتد؛ سروکلهی شاه شب پیدا میشود و همه را با ارتشِ مردگانش سلاخی کرده و به جبههی خودش اضافه میکند. فقط ۳ هزار وحشی از فاجعهی هاردهوم جان سالم به در میبرند. بعد از هاردهوم، جان اسنو و ۳ هزار وحشی باقیمانده در نبرد حرامزادهها شرکت میکنند؛ در نبردی که به ازای هر یک وحشی، دو سربازِ بولتونی وجود دارد؛ مخصوصا باتوجهبه اینکه بولتونها دربرابر وحشیها، از مزیتِ مبارزه در خانه نیز بهره میبردند. اینجا جایی است که اکثر وحشیهای دنبالهروی جان اسنو کشته میشوند. بعد از نبرد حرامزادهها، باقیماندههای مردم آزاد که اکثرشان غیرجنگجو هستند در ایستواچ مستقر میشوند؛ جایی که نگهبانان شب کسی را برای نگهبانی از آن ندارند. خودِ جان اسنو در اپیزود اول فصل هفتم، آنها را برای محافظت از دیوار به آنجا میفرستد. اما در اپیزودِ فینالِ فصل هفتم، شاه شب، ایستواچ را برای خراب کردن و باز کردنِ راه ارتش مردگانش به جنوب دیوار انتخاب میکند. جایی که صدها وحشی دیگر توسط ویسریون کشته شده یا با خراب شدن دیوار میمیرند. درنهایت در اپیزود اولِ فصل هشتم میبینیم که تورموند و گروهی از مردم آزاد به قلعهی «لست هارث» میرسند و با اثر هنری شاه شب روبهرو میشوند. تعداد آنها آنقدر کم است که موفق میشوند یواشکی ارتش مردگان را دور بزنند. به عبارت دیگر ما در حالی از نسلکشی وایتواکرها وحشت داریم که آنها همین الانش موفق به نسلکشی مردم آزاد شدهاند.
اما گروهان دیگری که در داخلِ وینترفل در سمت چپ قرار دارند، با یک مهرهی مستطیلشکل نشان داده میشوند که نشانِ خاندان مورمونت روی آن حک شده است. اگرچه ما میدانیم که هر مهره روی نقشهی جنگ، نمایندهی ۴۰۰ سرباز است، اما اگر یادتان باشد در اپیزود هفتم فصل ششم، لیانا مورمونت در توصیفِ قدرتِ سربازانِ خاندانش میگوید که هرکدام از سربازان جزیرهی خرس به اندازهی ۱۰تا سربازِ معمولی هستند. در همان اپیزود، قبل از نبرد حرامزادهها، اعلام میشود که خاندانِ مورمونت قادر به فراهم کردن ۶۲ سرباز به کمپین جان اسنو است. اگر تصور کنیم که ۲۲تا از ۶۲ سربازان مورمونت در نبرد حرامزادهها کشته شده باشند، ۴۰ نفرشان باقی مانده است. از آنجایی که هر مورمونت برابر با ۱۰ سرباز معمولی است، پس مهرهی مستطیلِ مورمونتها، نه نمایندهی ۴۰ نفر، بلکه درواقع نمایندهی ۴۰۰ نفر است که به این ترتیب، محاسباتمان دربارهی تعداد سربازان هر مهره (۴۰۰ نفر)، درست در میآید. قابلذکر است که به نظر میرسد مهرهی مورمونتها روی «تالار بزرگ» یا «کتابخانه» قرار گرفته است. چیزی که نشان میدهد احتمالا وظیفهی خاندان مورمونت محافظت از ورودی سردابههای وینترفل است. اما بالاخره درنهایت به کوچکترین بخشِ ارتش زندهها میرسیم: تیان گریجوی و آهنزادههایی که با خود به وینترفل آورده است. یارا گریجوی، برادرش تیان را با یک کشتی به سمت وینترفل فرستاد. چرا که او به دیگر کشتیهای ناوگانش برای باز پس گرفتنِ جزایرِ آهن نیاز داشت. از آنجایی که منبعِ الهام کشتیهای آهنزادهها، قایقهای بلندِ وایکینگها هستند و از آنجایی که هرکدام از قایقهای بلندِ وایکینگی قادر به حمل کردن خدمهای حدودا ۴۱ نفری بودهاند، پس یعنی تیان در بهترین حالت ۴۰ نفر را با خودش به وینترفل آورده و آنها در هنگام آغاز نبرد، در جنگل خدایان مستقر هستند. اما احتمالا چیزی که همهی ما بیشتر از هر چیزی کنجکاوِ آن هستیم، جایگاهِ هرکدام از قهرمانانِ اصلی در نبرد است؛ مخصوصا تعدادِ اندکی که مجهز به فولادِ والریایی هستند. اول از همه سراغِ جان اسنو میرویم؛ یکی از بهترین شمشیرزنانِ وستروس که مجهز به «لانگکلاو»، شمشیرِ اجدادی خاندانِ مورمونت است. جان اسنو نقشِ ژنرالِ ارتش زندهها را دارد و به احتمال خیلی زیاد نقشِ شاهزادهی موعود در پیشگویی آزور آهای را نیز برعهده دارد. اگرچه اژدهاسواری جان اسنو در اپیزود اولِ فصل هشتم به این معنا بود که او را در جریان نبرد وینترفل بدونشک در حال سواری گرفتن از ریگال خواهیم دید، اما باتوجهبه تریلرِ اپیزود سوم به نظر میرسد که او در جنگِ زمینی نیز شرکت خواهد کرد. نمایی از تریلرِ اپیزود سوم، جان اسنو را و دنریس را از بالای تپهای در حال تماشا کردن وینترفل قبل از آغاز نبرد نشان میدهد. به احتمال خیلی زیاد جان اسنو در جناح راست، همراهبا کاراستارکها خواهد جنگید. از آنجایی که سِر بریین فرماندهی جناح چپ (که از استارکها و مندرلیها و سربازان ویل) تشکیل شده است را برعهده دارد و از آنجایی که ما هیچ شخصِ شناختهشدهای را در جناح راست نداریم، پس احتمالِ اینکه جان اسنو فرماندهی کاراستارکها را برعهده بگیرد خیلی بالا است.
اما بعد از جان اسنو، بامهارتترین جنگجویی که ارتشِ زندهها دارد سِر بریین از تارث است. او در این نبرد، شمشیر «عهدنگهدار» که نیمی از شمشیر «آیس»، شمشیر اجدادی خاندانِ استارک است را در دست خواهد داشت. سِر بریین، فرماندهی جناح چپ، گروهانِ پیادهنظامِ ۴ هزار و ۸۰۰ نفرهای متشکل از شمالیها و سربازان ویل را درکنار سِر جیمی لنیستر و پادریک پِین برعهده خواهد داشت. سومین جنگجوی برترِ ارتش زندهها سِر جیمی لنیستر است. اگرچه جیمی در گذشته حکم بهترین شمشیرزن غرب و یکی از بهترینهای کل وستروس را داشته، اما از زمانیکه دستِ شمشیرزنیاش را از دست داده، جایگاه خودش را از دست داده است؛ بااینحال، او با دستِ چپش هم هنوز شمشیرزنِ قوی و متخصص فنونِ جنگی باتجربه و ماهری است که سِر بریین در هدایتِ نیروهایش میتواند از دانشش کمک بگیرد. جیمی مجهز به شمشیر والریایی «شیونِ بیوه»، نیمهی دوم «آیس»، شمشیر اجدادی خاندان استارک است. جیمی درکنار بریین و پادریک، در جناح چپِ ارتشِ زندهها مبارزه خواهد کرد. اما دیگر جنگجویی که مجهز به فولاد والریایی خواهد بود، سِر جورا مورمونت، فرماندهی گاردملکهای دنریس تارگرین است. سِر جورا شاید کمی پیر شده باشد و قیافهاش به جنگجویی قابلاطمینان نخورد، اما با استناد به چیزی که از او در سکانسِ مبارزههای گلادیاتوری میرین و فتوحاتِ خونین دنریس در اِسوس دیدیم، نشان داده که هنوزِ جنگجوی مرگبار و نیشداری است. در اپیزود دوم فصل هشتم، سمول تارلی «قلبکُش»، شمشیر والریایی اجدادی خاندان تارلی را به جورا میدهد تا حالا که لیاقتش را به دست آورده است، شمشیر اجدادی مورمونت را که به جان اسنو باخته بود را به شکل دیگری به دست بیاورد. جورا به احتمال زیاد فرماندهی دستهی چپِ لشگر دوتراکیها را بهعنوان پیشقراولِ ارتش زندهها برعهده خواهد داشت. درنهایت به آریا استارک میرسیم؛ آریا قاتلِ آموزشدیدهی خانهی سیاه و سفید و رقصندهی آب براووس است. او بتمنِ وستروس است. با این تقاوت که نمیگذارد قوانینِ اخلاقمدارانهی بروس وین، جلویش را در کشتنِ اهدافش بگیرد. از آنجایی که آریا یک قاتلِ باظرافت است که از سایهها حمله میکند، پس شاید او بهترین کسی است که میتواند خودش را بیسروصدا به وایتواکرهایی که حکم ژنرالهای ارتشِ مردگان را دارند رسانده و نابودشان کند. آریا علاوهبر نیزهای که دو سرش مجهز به شیشهی اژدها است، مجهز به یک خنجرِ والریایی هم است. در تصاویری که از نبرد وینترفل دیدهایم، آریا را در حال مبارزه چه در محیطهای داخلی و چه در داخل سردابهها میبینیم. پس به احتمال زیاد آریا، نبرد را در یکی از سه موقعیتِ «گلف»، «ژولیت» یا «کیلو» آغاز خواهد کرد.
گفتم گلف، ژولیت و کیلو و باید بگویم که اینها، الفبایی است که نیروهای نظامی «ناتو» برای ارتباط با هم استفاده میکنند. و ما هم در اینجا میدان نبرد را به ۱۰ موقعیت مختلف براساس آنها تقسیم کردهایم و هرکدام از آنها را با یکی از این اصطلاحات نظامی نشانهگذاری میکنیم. پس بگذارید یک بار دیگر جایگیری تمام نیروهای ارتش زندهها را مشخص کنیم؛ موقعیت «آلفا»: سِر بریین از تارث، سِر جیمی لنیستر، پادریک پین، دو فولاد والریایی و ۴ هزار و ۸۰۰ نفر پیادهنظام؛ موقعیت «براوو»: لُرد یان رویس و ۲ هزار شوالیهی ویل. این گروهان پیشقراول جناح چپ هستند؛ موقعیت «چارلی»: ۳ هزار و ۸۴۰ نفر از سربازان آویژه؛ «دلتا»: کرم خاکستری، فرمانده لشگر آویژهها و فرماندهی بخش مرکزی ارتش زندهه با ۴۸۰۰ نفر سربازا؛ موقعیت «اِکو»: دستهی سمت راست آویژهها با ۳ هزار و ۸۴۰ نفر سرباز؛ موقعیت «فاکسترات»: جان اسنو، آلیس کاراستارک، گوست، یک فولاد والریایی. این گروهان، پیشقراوول جناح راست هستند. موقعیت «گلف»: بریک دانداریون، تازی، آریا استارک، گندری براتیون، یک خنجر والریایی. این گروهان از دروازهی شمالی وینترفل دفاع میکنند؛ موقعیت «هُتل»: سِر جورا مورمونت، یک فولاد والریایی و ۵۰ هزار جنگجوی دوتراکیها. این گروهان، پیشقراولترین گروهانِ ارتشِ زندهها هستند و اولین کسانی هستند که با ارتش مردگان برخورد خواهند کرد؛ موقعیت «ایندیا»: کوهو و ۵۰ هزار جنگجوی دوتراکی. آنها هم پیشقراولِ ارتشِ زندهها هستند، اما نه به اندازهی دوتراکیهای جورا؛ موقعیت «ژولیت»: لیانا مورمونت، تیریون لنیستر، وریس، میساندی، سانسا استارک، گیلی، سم کوچولو. این گروه یا در سردابهها مخفی شدهاند یا وظیفهی حفاظت از سردابهها را دارند؛ موقعیت «کیلو»: اِد غمزده، سمول تارلی، تورموند، داووس. این گروه، نگهبانی از دیوارها را برعهده دارند؛ و بالاخره موقعیتِ «لیما»: تیان گریجوی، کلاغ سهچشم و ۴۰ جنگجوی آهنزاده. آنها وظیفهی حفاظت از هدفِ اصلی شاه شب را برعهده دارند.
اما ارتش زندهها یک سری «برگبرنده» هم دارند. تابلوترین و مطمئنترینشان، دنریس تارگرین، دروگون و ریگال هستند که بدونشک در نبرد وینترفل شرکت خواهند کرد. در حال حاضر معلوم نیست که آیا اژدهایان از همان ابتدا به نبرد اضافه میشوند یا نه. بالاخره نهتنها وایتواکرها با کشتن ویسریون نشان دادهاند که بچههای مادر اژدهایان خیلی راحتتر از چیزی که به نظر میرسد قابلحذف شدن هستند، بلکه به نظر میرسد استراتژی عاقلانهتر این است که بهجای خسته کردن و در خطر قرار دادن اژدهایان از همان ابتدا، از آنها بهعنوان نیروهای پیشتیبانی و رزو استفاده شود. ولی هر اتفاقی بیافتد، به احتمال خیلی زیاد دنریس و اژدهایانش برای دفاع از جنگل خدایان بین موقعیتهای «فاکسترات» (جان اسنو) و «لیما» (تیان گریجوی) وارد عمل خواهند شد. اما دیگر برگبرندهمان ملیساندر است. ملیساندر در اپیزود سوم فصل هفتم به اِسوس سفر میکند. اما او قبل از سفرش در یکی از آن جملاتِ پیشگویانهی مورمورکنندهاش به وریس میگوید که تقدیرشان این است که در وستروس بمیرند. ملیساندرا اما حتی قبلتر از اینها در فصل دوم، قبل از جدا شدن از آریا به او میگوید که دوباره یکدیگر را خواهند دید. پس بازگشت ملیساندر در این فصل ردخور ندارد. اما حتما میپرسید بازگشت ملیساندر چه تغییری میتواند در جنگ ایجاد کند؟ دقیقا چرا او را یک برگبرنده میدانیم؟ بالاخره ملیساندر هرچقدر هم از لحاظ جادویی قوی باشد، تا حالا نشان نداده که بهطرز «آلبوس دامبلدور»واری قادر به مبارزه با استفاده از جادوهای ویرانگر باشد. حقیقت این است که خود ملیساندر برگبرنده نیست، بلکه کسانی که با خودش میآورد برگبرنده حساب میشوند. قضیه این است که معبد پروردگار روشنایی مجهز به ارتشی یک هزار نفری (نه یک نفر بیشتر و نه یک نفر کمتر) به اسم «دست آتشین» است و از آنجایی که آدرها دشمن اصلی رُهلور هستند، پس مبارزه با آدرها روی کاغذ ماموریتی است که آنها کل زندگیشان را به آن اختصاص دادهاند. از همین رو، احتمال اینکه ملیساندر با خودش ارتشِ مذهبی «دست آتشین» را به وستروس بیاورد وجود دارد. دیگر برگبرندهمان نایمریا و دسته گرگهای تحتفرماندهیاش هستند. در اپیزود دوم فصل هفتم، آریا استارک با دایروولفِ دوران کودکیاش برخورد میکند که حالا سردستهی گرگهای ریورلندز شده است. از مدتها قبل گمانهزنی شده بود که نایمریا و دسته گرگهایش در جنگِ وینترفل شرکت خواهند کرد. «بازی تاج و تخت» خیلی وقت است که اسم دایروولفها را از چیزهایی که بودجه بهشان تعلق میگیرد خط زده است. بنابراین اگر یک فرصت نهایی برای به دست آوردن دل طرفداران و رستگاری سریال در زمینهی کمبود دایروولف باقی مانده است، همینجاست. و بالاخره آخرین برگبرندهمان سِر بران از بلکواتر است. در اپیزود اول فصل هشتم، بران از سرسی ماموریت میگیرد تا به شمال سفر کرده و جیمی و تیریون را بکشد. احتمال دارد که بران درست در زمانی به وینترفل میرسد که نبرد آغاز شده است و در صورتی که تصمیم بگیرد که این هرجومرج آخرالزمانی وقت مناسبی برای کشتنِ لنیسترها نیست، احتمالا در موقعیت «آلفا» برای مبارزه در ارتشِ زندهها، به جیمی اضافه خواهد شد.
حالا که از تعداد ارتشِ زندهها و موقعیتشان اطلاع پیدا کردیم، سوال این است که ارتشِ مردگان چطور؟ باتوجهبه چیزی که در سناریوی اپیزود هفتم فصل هفتم آمده است، اطلاعات تقریبی خوبی دربارهی ارتشِ مردگان داریم؛ یک عدد شاه شب، یک عدد ویسریون، ۹۴تا وایتواکر، سه عدد غول، یک عدد هودورِ زامبیشده (قدرتِ این یکی را دستکم نگیرید!) و ۱۰۰ هزارتا زامبی. اما سوال این است که تعداد وایتواکرها را از کجا میدانیم؟ ما میدانیم که سم کوچولو، نود و نهمین بچهی کرستر و تنها بچهی اوست که از دست وایتواکرها جان سالم به در برده است. هر ۹۸ بچهی قبلی کرستر به وایتواکر تبدیل شده است. تا حالا چهار وایتواکر در طول سریال کشته شدهاند. یکی توسط سمول تارلی در نزدیکی قلعهی کرستر، دوتا توسط جان اسنو (نبرد هاردهوم و اپیزود «آنسوی دیوار») و یکی هم توسط میرا در اپیزودی که وایتواکرها به مخفیگاه کلاغ سهچشم حمله میکنند. پس با این وضعیت، ۹۴تا وایتواکر وجود دارند. هرچند این ۹۴تا فقط وایتواکرهایی هستند که توسط بچههای کرستر ساخته شدهاند. امکان دارد یک سری وایتواکر دیگر که توسط بچههای دیگری ساخته شده باشند هم وجود داشته باشد که تعدادشان را بیشتر میکند. ولی در حال حاضر تعداد تاییدشدهشان، ۹۴ عدد است. تعداد غولها هم در صحنهای که در حال عبور از دیوار هستند قابلدیدن است. تعداد ۱۰۰ هزار نفری زامبیهای انسانی هم قبل از فروریزی دیوار اعلام میشود. هرچند معلوم نیست که تعدادشان بعد از سقوط ایستواچ، منطقهی گیفت و لست هارث، چقدر افزایش پیدا کرده است. البته اگر تمام مهرههای سفیدی که روی میز استراتژی نمایندگی ارتش مردگان را برعهده دارند را بشماریم به عدد دقیقتری دربارهی تعدادشان میرسیم؛ تعداد مهرههای ارتش مردگان روی میز استراتژی ۳۳۰ عدد است. اگر هرکدام از آنها به معنای ۴۰۰ نفر باشد، نتیجه مساوی با ۱۳۲ هزار نفر خواهد بود (اگر تمام ارتشِ زندهها که در وینترفل مستقر هستند کشته شوند، شاه شب منهای تمام غیرجنگجوها و رعیتها، ۳۸ هزار و ۲۸۸ نفر دیگر را هم به ارتشش اضافه خواهد کرد). نتیجهگیری نهایی این است که در اپیزود بعد قرار است شاهد جنگی بین یک ارتشِ ۳۸ هزار و ۲۸۸ نفره دربرابر یک ارتش ۱۳۲ هزار نفره باشیم. به عبارت دیگر، نبرد وینترفل از لحاظ تعداد سرباز، در بهترین حالت، سه به یک به نفع ارتش مردگان است. منبع: زومجی/