علیرغم آن که این روزها اکثر مخاطبان، به درستی معتقد به قرار گرفتن پیکسار روی قلهی انیمیشنسازی غربی هستند و به غلط، آثار خودِ استودیوی والت دیزنی را محصولاتی پرفروش و نهچندان ارزشمند یا ماندگار خطاب میکنند، خواه یا ناخواه باید پذیرفت که دیزنی هنوز هم کمپانی محترمی است که گاهی با یک انیمیشن تازه، به یادمان میآورد که چرا هنوز هم میتواند هویتش را در اذهان عمومی، در قد و قامت یک تیم خلاق جایگزینناپذیر، حفظ کند. والت دیزنی شاید همان استودیویی باشد که در سالهای اخیر، آثارش را باز هم به درستی، به فرمولزدگی محکوم میکنند. ولی در عین حال، همان انیمیشنساز دوستداشتنی و محبوبی است که با Frozen، به بهترین شکل ممکن سبک تعریفشدهی داستانهای پرنسسمحورش را تکان اساسی میدهد و پرفروشترین انیمیشن تاریخ را میآفریند و بعد هم با «زوتوپیا» (Zootopia)، باعث میشود که درک کنیم اگر بخواهد، میتواند اثری برآمده از جنس نگاه سینمایی بزرگترین همکارش یعنی پیکسار را در قامت یک محصول واقعا عالی، تقدیممان کند. اما حتی با همهی اینها، مدتها بود که بسیاری از تماشاگران، انتظار دیدن یک تجربهی به اندازهی لازم متفاوت، فکرشده و در نوع خودش خاص را از آثار انیمیشنی این استودیو میکشیدند و شخصا حتی یک درصد هم فکر نمیکردم Ralph Breaks the Internet: Wreck-It Ralph 2، برای من و دستهی از آنها، تبدیل به چنین محصولی بشود.
«رالف اینترنت را خراب میکند»، همهی آن نکات مهم در نحوهی آفرینش یک دنبالهی جذاب و لایق احترام را تیک میزند. به شکلی وفادارانه، جنس کودکانه و شیرین روایت «رالف خرابکار» (Wreck-It Ralph) را حفظ میکند و در عین حال، ترسی از ارائهی پایانبندی متفاوت و معنادارش ندارد. همانقدر که شبیه به اثر اول به نظر میرسد، همانقدر هم افقهای دنیای مجموعهاش را گسترش میدهد و کاراکترها را چه از نظر فیزیکی و چه از نظر ذهنی، به سفرهای تازهای میبرد. از منظر بصری، آنچه که واضحا عالی از آب درآمده است و از والت دیزنی هم انتظار میرفت، موردی نیست جز خلق دنیایی جایگزین برای توصیف فضای مجازی و اینترنت که ذرهذرهی شبیهسازیهایش، در حد و اندازهی انیمیشنی اینچنین، باورپذیر به نظر میرسند.
اگر بعد از تماشای Wreck-It Ralph، ونلوپه را به عنوان دخترکی بامزه به یاد میآوردیم، بعد از Ralph Breaks the Internet، او را کاراکتری شجاع با برخی تصمیمات و دیالوگهای فراموشناشدنی میدانی
سازندگان با استفاده از ترکیب تخیلاتشان با واقعیتهای مرتبط با فضای مجازی، بهترین تصویر ممکن از آن را نشانمان میدهند. تصویری که در آن حرکت پرندههای آبیرنگ حامل توئیتهای کاربران خندهدار هستند و معطل شدن رالف و ونلوپه مقابل پاپ-آپهایی که سر راهشان سبز میشوند، جدی به نظر میرسد. این، شاید روش بخشبخش اثر در قصهسرایی هم باشد. چون والت دیزنی همیشه در بهترین ساختههایش، جدیت و مسائل سرگرمکننده و خندهآور را به خوبی درهم تنیده است و Wreck-It Ralph 2، یکی از بهترین محصولاتی است که به خوبی از این فرم داستانگویی، پذیرایی میکند. البته که قسمت دوم «رالف خرابکار»، فیلم پیچیده و معنامحوری نیست. اما این اصلا نباید باعث شود که معنی داشتن فیلمنامه و تصویرسازیهایش را انکار کنید. و دقیقا همین مورد، چیزی است که کمک میکند حتی به عنوان یک بزرگسال، بتوانید از دنبال کردن ثانیههایش لذت ببرید.
رالف اینترنت را خراب می کند – Ralph Breaks the Internet با قرار دادن ونلوپه و خواستههایش در مرکز جدیترین عناصر شکلدهنده به داستان، سبب میشود که آن را در شکلی متفاوت با قسمت اول درک کنیم. قسمت اولی که درون آن، ما دوستی جذاب شکلگرفته بین او و رالف را تماشا کردیم و همچنین، شاهد بالا و پایینهای روابط دوستانهی این دو بودیم. جایی که تمام تمثیلهای داستان به موارد مرتبط با ویدیوگیمی بودن این شخصیتها خلاصه میشدند و داستان در اتسمفری پیش میرفت که حتی در صورت لذت بردن مطلق از آن، مشکلی با این نداشته باشیم که هنگام شنیدن توصیفات حجم قابل توجهی از بینندگان راجع به ثانیههایش، صفات غیرمنصفانهای همچون «بیش از حد بچگانه» را بشنویم. البته که هنوز هم اشخاصی خواهند بود که با بخشیدن این صفت به «رالف اینترنت را خراب میکند»، دست به تخریب و زیر سوال بردن تمام ارزشهای آن میزنند. ولی در حقیقت، باید پذیرفت که Ralph Breaks the Internet بزرگتر از حد انتظارمان شده است و تاثیرات مناسبی را هم روی مخاطبانش میگذارد. هوشمندیاش هم در چیزی نیست جز آن که تنظیمات داستانیاش را ابدا با ماهیت داستان اشتباه نمیگیرد و هرگز سرگرمیسازی را مستقیما به قسمتهای فکرشدهی فیلمنامه، اتصال نداده است.
به عبارت بهتر، اضافه شدن اینترنت به فروشگاهِ دستگاههای بازی آرکید، رویارویی ونلوپه با پرنسسهای داستانهای معروف والت دیزنی و دخالت یافتن جزئیات گوناگونی از دنیای شبیهسازیشدهی شبکهی مجازی مانند موتورهای جستوجو در داستان، همه و همه در کنار قدرت دنیاسازیهای تصویری سازندگان اثر، ما را به درون دنیای فیلم میکشانند. مواردی که هرچند لحظه یک بار، با اضافه کردن یک نکتهی خندهآور یا یک سرگرمی کوتاه به انیمیشن، در نگه داشتنمان پای دقایقش موثر ظاهر میشوند و در عین حال، هرگز برخلاف برخی از محصولات متوسط دیدهشده درون دنیای انیمیشنی والت دیزنی در چند سال اخیر، بر تمهای داستانی و ماهیت فیلمنامه برتری پیدا نمیکنند.
تا حدی که نگاه اصلی انیمیشن به پیچیدگیهای حاضر در دنیای دوستیِ دو شخص متفاوت با یکدیگر نیز، همواره بر دیگر نکات جذاب آن که مدام در لحظه توجهتان را به خودشان جلب خواهند کرد، سایهای پررنگ میاندازد. نتیجه هم آن است که ما از دیدن جزئیاتی مانند به سخره گرفتن حراجیهای اینترنتی و مسابقهی هیجانانگیز ونلوپه با شرنک در شهری آتشگرفته و تخریبشده لذت میبریم، اما همیشه در ورای تماشای اینها، به خواستههای قلبی دخترک و دشواری تلاش او و رالف برای باقی ماندن به عنوان بهترین دوستهای یکدیگر فکر میکنیم. از آن مهمتر این که دائما با پیشروی دقایق فیلم و نزدیکتر شدنمان به پایان داستان، چنین موضوعاتی درصد بالاتری از محتوای اثر را به خودشان اختصاص میدهند و همین هم سبب میشود که Ralph Breaks the Internet، تقریبا از ابتدا تا انتها، بدون هیچ افت قابل توجهی، مسیری رو به بهتر و بهتر شدن را طی کند. البته این نباید باعث شود که فکر کنید فیلم در تمامی دقایقش هم در اوج به سر میبرد و مثلا ایرادهایی مانند مقدمهپردازی متوسط و کمی بیش از حد قابل انتظار را ندارد. ولی هم آن مقدمهپردازی با تکتک اشکالاتش کار خود را به عنوان یادآوریکنندهی تمام نکات کلیدی انیمیشنی که نخستین قسمت آن را شش سال قبل دیده بودیم به خوبی انجام میدهد و هم اکثر دقایق Ralph Breaks the Internet اینقدر خواستنی به نظر میرسند که پس از پایان یافتن اثر، به یاد آوردن چنین ضعفهایی از آن، کار سختی به شمار بیاید. علیالخصوص به خاطر شخصیتپردازیهای دوستداشتنی و پیچیدهتر فیلم نسبت به قسمت اول که به خاطرشان، ونلوپه و رالف بالاتر از همهی جذابیتهای دائمی و ظاهریشان، برای دستهی قابل توجهی از بینندگان، جلوهی شخصیتها و دوستانی لایق احترام و به اندازهی لازم پیچیده را به خود میگیرند.
نقش گروه صداگذاران (بخوانید بازیگر نقش ونلوپه یعنی سارا سیلورمن) و تصویرپردازان این فیلم در شکلگیری تک به تک عناصر پرکششی که در آن به وجود آمدهاند، یکسان نیست و یکی از ویژگیهای مثبت اثر هم پررنگ و کمرنگ شدن هرکدام از اینها، در زمانهای گوناگونی از آن است. مثلا در قسمتهای زیادی از فیلم که گلیچ کردنهای ونلوپه، تصویر کاملی از وضعیت روحی نا به سامان او را به تصویر میکشند یا مخاطب بدون شنیدن دیالوگ، شاهد گام زدنهای ناامیدانهی او و رالف در نقاط مختلفی از دنیای بزرگ مقابلشان میشود، والت دیزنی با انیمیشنهای دیدنیاش غوغا میکند. در همین حین، دقایق زیادی از فیلم هم مخصوصا در اوایل و اواخر آن به چشم میخورند که موسیقیها و جزئیات ارائهشده در صداگذاری دو شخصیت اصلی را تبدیل به دوستداشتنیترین نکات Ralph Breaks the Internet برایتان میکنند. زیرا غم و ناراحتی و بیجواب بودن سوالاتشان را در دل همین اصوات به گوشتان میرسانند و اجازه میدهند تعلیقهای قصه، نه در قرارگیری موانع بیشتر و بیشتر در جادهی رسیدن شخصیتها به هدفی ثابت، که در بزرگ و بزرگتر شدن شانس از بین رفتن یک رابطهی شیرین و همذاتپندارانه، تعریف شوند. این یعنی Wreck-It Ralph 2، بارها و بارها با شجاعتی مثالزدنی برای یک انیمیشن، به شما یادآور میشود که برخی از مشکلات و غمهای کاراکترهای مورد علاقهتان، حلشدنی نیستند و دغدغهی نهایی آنها یقینا له کردن یک مانع نخواهد بود و بیشتر، به کنار آمدن با مانعی بیحرکت گره میخورد.
برای نمونه در جایی از فیلم که هنوز درگیر قصهگویی اثر نشدهایم و همچنان مشغول تماشای همان لوکیشنهای دیدهشده در قسمت اول هستیم، ونلوپه به سادگی از رالف میپرسد که اگر او یک رانندهی ماشینهای مسابقهای نیست، پس چه هویتی دارد؟ و رالف هم جواب میدهد که «خب، تو بهترین دوست من هم هستی». به همین سادگی، در همان اولین قدمها، Ralph Breaks the Internet تماشاگرش را با اصلیترین دغدغههای داستانش آشنا میکند و به او میفهماند که در این فیلم باید به دنبال چه چیزی باشد. در این بین، اثر جدید والت دیزنی خالی از پرداخت کاملا سطحی به نود درصد شخصیتهای فرعی و سکانسهای بامزه اما کاملا غیراوریجینال و برداشتشده از فیلمهای شناختهشدهی دیگر هم نیست.
ولی آیا در تعلیقسازیهایش که مطلقا بر پایهی دوستی رالف و ونلوپه جلو میروند و در فیلمنامهاش که همهی نکات مثبت و پیامهای فیلم قبلی را یک درجه پررنگتر و بزرگسالانهتر میکند، این نکات منفی واقعا به چشم هم میآیند یا صرفا بعد از به پایان رسیدن همهچیز، لایق بررسی هستند؟ راستش را بخواهید، حالت دوم همان اتفاقی است که در ثانیههای «رالف اینترنت را خراب میکند» رخ میدهد. فیلمی که تعداد مخاطبان هدفش را افزایش نمیدهد، اما تکتکشان را راضی میکند و اثری که ونلوپه و رالف و جهانشان را برایمان، به نهایت اهمیت ممکن میرساند. تماشاگر در گام نخست، سراغ Ralph Breaks the Internet را به هدف تجربهی یک سرگرمی محض میگیرد و در انتها، از داشتن تجربهای به یاد ماندنی خوشحال میشود و برای رسیدن اپیزود بعدیاش، لحظهشماری میکند.
راستی، پایانبندی جسورانه و جذابش را که قبلا هم به آن اشاره کردهام، نباید از یاد برد؛ پانزده دقیقهی به یاد ماندنی که مثل دیگر دقایق فیلم، به ما میگوید که در زندگی، بردن همیشه به معنی نباختن هم نیست. از همه فوقالعادهتر هم آن که برای لمس این باورهای تحسینبرانگیز خالقان اثر در دنیای آن، نیازی به خواندن هیچ نوشتهای وجود ندارد. چرا که اگر فیلم را تماشا کنید و آن را دوست داشته باشید، با توجه به شرایط شخصی خودتان، قطعا برخی از گفتهها و از آن مهمتر، برخی از تصمیمات دو کاراکتر اصلی اثر با به خاطر میسپارید. شاید در ناخودآگاهتان و شاید هم در عمیقترین نقاط از باور قلبی ویژهای که نسبت به دوستیهایتان دارید.
منبع: زومجی