انیمیشن کوتلاس – Cuttlas قهرمان کمیک و انیمیشنی به همین نام اثر طراح اسپانیایی Calpurnio (کالپورنیو) است. نمونهی ابتدایی کوتلاس اولینبار در سال ۱۹۸۳ در مجلهای به نام El Japo (بهمعنی ژاپن) رونمایی شد. بعد از آن کمیکهای کوتلاس با حضور در روزنامهها و مجلات مختلف اسپانیایی مثل El País، از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۵ در روزنامهی رایگان۲۰minutos و از ۲۰۱۶ در مجلهی PLAZA منتشر و تا بهحال در ۱۰ کتاب جمعآوری شده است.
انیمیشن کوتلاس – Cuttlas : خشونت تارانتینویی در خطوط دو بعدی
کوتلاس ابتدا در سال ۱۹۹۰ در یک انیمیشن کوتاه ۹ دقیقهای با عنوان کوتلاس جوانمرد (El Bueno de Cuttlas) به نمایش درآمد و در فستیوال فیلم Zlín (۱۹۹۱) و همچنین جشنواره فیلم کوتاه (۱۹۹۲) Bilbao مورد تقدیر قرار گرفت. در سال ۱۹۹۲ یکی از اپیزودهای کوتلاس با عنوان Con cien cañones por banda مورد توجه قرار گرفت و تقدیر ویژهی هیئت داوران جشنوارهی فیلم کن (۱۹۹۳) را هم برایش به همراه داشت. با همین زمینه سریال انیمیشن میکروفیلمهای کوتلاس – Cuttlas Microfilms شامل ۱۳ قسمت ۲۵ دقیقهای ساخته شد که از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴ توسط شبکهی پارامونت کمدی در بخش برنامههای بزرگسال به روی آنتن رفت و از شبکههایی مثل کارتوننتورک هم پخش شد. شبکهی یک ایران هم اولینبار تنها شش قسمتش را در دههی ۱۳۷۰ با تعدیل دوبله و پخش کرد.
انیمیشن کوتلاس با همان طراحی ساده، طنز ظریف و روایت گیرایش از انسانیت در عین داشتن خصوصیات مینیمالیستی یک اثر محکم و قابل احترام است. کالپورنیو علاوهبر کارگردانی در طراحی استوریبورد و فضاسازیها هم نبوغ خود را به کار بسته و انیمیشنی متفاوت و پستمدرن خلق کرده است. کوتلاس در قالب انیمیشن همچنان ظاهری بهشدت خطی و تکوجهی دارد و فرم اولیهی خود را به خوبی حفظ کرده است، پسزمینه و فضاهای اصلی هم طراحی مختصر و خلاقانهای دارند و بیشازپیش شبیه غارنگارههایی باستانی است که شرح سفری در زمان را به ثبت رساندهاند. حالا با قهرمانی روبهرو هستیم که برخلاف ابرقهرمانان برآمده از کمیکهای رایج قدرتهای فراواقعی و لباس متمایز ندارد، بلکه با سمبل و نمادی رها در دنیایی آشوبزده مواجه هستیم که بدون اتصال به جریانهای خاص با بیعدالتی به مبارزه میپردازد. بدون حالتی از چهره، بدون لباس و حتی قابلیت ویژهای متفاوت از دیگران کوتلاس میتواند هر انسانی در این کرهی خاکی باشد که برای اصول فراموششده و ارزشهای واقعی زندگی مبارزه میکند.
سریال کوتلاس یک آنتولوژی جذاب از یک عاشق سینما هم هست؛ کالپورنیو در هر قسمت یک پارودی از ژانرها و آثار سینمایی معروف به وجود آورده که با ترکیب شدن با فضای انعطافپذیرش به اثری بامزه و ادای دینی جذاب تبدیل شده است، گویی تارانتینو به دنیای انیمیشن وارد شده باشد. در همان اپیزود اول با عنوان کوتلاس جوانمرد (El bueno de Cuttlas) شاهد ارجاعی کلاسیک به دنیای وسترن هستیم؛ تعقیب و گریزی انتقامجویانه که هم از نظر میزانسن و هم از نظر روایت که دیالوگهایش را بهصورت نوشتهی میان سکانسی و به سبک سینمای صامت میبینیم به تکریمی جذاب از این بخش سینما تبدیل میشود. اپیزود El Buey Negro هم در فضای وسترن مکزیکوسیتی سرگذشتی تلخ از عشق کوتلاس در جریان جنگهای مکزیک و اسپانیا است که در آتش حماقت انسانها میسوزد. راز کثیرالاضلاع (El Enigma Poligonal) دنیایی در آینده را ترسیم میکند که زندگی انسانها مانند رمان و فیلم «۱۹۸۴» تحت نظارت است. همهچیز توسط ابررایانهای کنترل میشود که با تمی شبیه فیلم «۲۰۰۱: یک ادیسهی فضایی» بر علیه نسل بشر توطئه میکند، هرچند درنهایت کوتلاس بعد از نجات مابل موفق به از کار انداختنش میشود.
کوتلاس در مامور ویژهی سهایکس (Agente Especial Triple X) جیمزباند، در اکسیر جوانی (El elixir de la eterna juventud) ایندیانا جونز و در ناک اوت (Knock Out) شمایی از معروفترین فیلمهای با موضوع بوکس مثل «گاو خشمگین» را به نمایش میگذارد و در نبرد با یکصد توپ جنگی در هر طرف (Con cien cañones por banda) در قامت یک دزد دریایی آزاداندیش برای عدالت میجنگد، گنجها را به اعماق دریا میاندازد و طعنه به دنیای دزدان دریایی و طمع بیپایان بشر میزند. در اپیزود ۷۷ راه برای کشتن یا مردن (i77 formas de matar o morir) به فیلمهای رزمی چینی مثل جت لی در «معبد شائولین» و «روزی روزگاری در چین» ادای دین میکند. Circo Olimpo هم تکریمی در حق هنر نمایشی سیرک با تهمزههایی از سینمای چاپلین در فیلم «سیرک» است.
ارجاعات ریز و درشت کالپورنیو به هنر هفتم در جایجای سریالش دیده میشود. جک در مولتیمانستر (Multimonster) خود را به سبک فرانکنشتاین و نوسفراتو با مومیایی، دراکولا و مرد نامرئی ترکیب میکند و با مختصاتی همچون «مطب دکتر کالیگاری» بهدنبال در اختیار گرفتن مابل است. جالب اینجا است که جک با کرایه کردن اصل آن فیلمها و پخش در چند تلویزیون سعی در القای این هیولاها در باطن خودش دارد. اپیزود باران ستارهها (Lluvia de estrellas) عاشقانهای نوستالژیک در بطن زندگی ستارههای سینمای هالیوود است و کوتلاس را بهعنوان ستارهی فیلمی به نام Falling Stars نشان میدهد. او در کالیبر بزرگ (Gran Calibre) پلیسی درگیر با باند خلافکارِ متصل به قدرتهای سیاسی است، جایی که کوتلاس به همراه دوست وفادارش جیم یکتنه مقابل جریان فساد میایستد و در پایان هم یکی از احساسیترین لحظات سریال را رقم میزند؛ وقتی در آخرین حرفهای جیم به این دیالوگ میرسیم: «ایندفعه دیگه جلیقهی ضدگلوله و رب گوجهفرنگی در کار نیست.» آهنگسازی Ondrej Soukup یکی از نقاط قوت این سریال به حساب میآید ولی هنرنماییاش در این اپیزود فوقالعاده تأثیرگذار است.
داستان وقتی که خورشید بمیرد (Cuando llegue el ocaso) دنیای پسارستاخیزی بعد از جنگ اتمی را به تصویر میکشد و در حال و هوایی شبیه به «مد مکس» به انتقاد علیه جنگ قدرتها و آیندهی تباه بشر میپردازد. «در شروع جنگ تعداد قربانیان به هزاران نفر رسید، کمی بعد به میلیونها نفر و کمی بعد دیگه کسی باقی نمونده بود که تعداد قربانیان رو بشماره»؛ شنیدن این دیالوگ در یک اثر انیمیشن آنهم در تلویزیون خودمان یکی از کالتترین لحظاتی بود که دیدیم و بعد از آن میشد مثل کوتلاس، در سکانس تقابلش با ابرکامپیوتر راز کثیرالاضلاع که سعی داشت با اشعهای که از خود ساطع میکرد کوتلاس و مابل را هم از بین ببرد، کلید بزرگ تغذیه را خاموش کرد. عبور از مشکلات به سبک کوتلاس با ایجازی همیشگی گره خورده؛ مثل وقتی شرط رسیدن به دوستش عبور از استخر مارها است و خیلی راحت از راه کنارش این مانع را پشت سر میگذارد، یا فرار از دست مار غولپیکری که با تعقیب کوتلاس به دور درخت گره میخورد، یا تغییر چهرهی کوتلاس با ساخت یک کثیرالاضلاع کاغذی آنهم با یک قیچی که دو برابر خودش است، یا کشتن مولتیمانستر با حمله به تلویزیونهایی که منشا بهوجود آمدنش هستند و بسیار هم کنایهآمیز به نظر میرسد. قهرمان ما در تمام لحظات بهدنبال حل کردن نمادین مشکلات بزرگی است که با یک جرقهی ساده شکل گرفتهاند و به معضلات قبل اضافه شدهاند. کوتلاس برخلاف ظاهر کودکانهاش اثری بزرگسال است و با همین یک فصلش انیمیشنی ارزشمند و تجربهای منحصربهفرد در تکریم هنرهفتم و در عین حال نکوهش جنون انسانها بر جای گذاشته است. منبع: زومجی/