تا امروز یک سوم از سریال هیولا، جدیدترین ساخته مهران مدیری را دیدهایم (با فرض اینکه این مجموعه فصل دوم نداشته باشد) و یکی از مواردی که همیشه برایم دنبال کردن هیولا را لذت بخش میکرد، تغییر تیم بازیگری ثابت مدیری و فاصله گرفتن او از سبک قصهگویی همیشگیاش بود، اما قسمت پنجم تمامی این موارد را به چالش کشید و به شخصه احساس کردم با همان فرمول قهوه تلخ و شبهای برره با بازیگران جدیدی مواجه هستیم. اینبار فرهاد اصلانی جایگزین سیامک انصاری شده و شخصیتهای زن قصه نهتنها تاثیرگذاری پیشین خود در داستان را از دست دادهاند، بلکه فشارهایی که با زبان و رفتار خود قهرمان قصه وارد میکنند بیش از اندازه تکراری و بیمزه به نظر میرسند. برای رسیدن به این نتیجه کافی است یکبار گفتوگوهای خانواده شرافت با هوشنگ را دوباره بررسی کنید و ببینید دیالوگها و رفتار شبنم مقدمی، گوهر خیراندیش و بچههای خانواده چقدر تکراری هستند و از آن بدتر نتیجهای که طی این ۲۵۰ دقیقه شاهدش بودهایم، همواره یکسان است!
مقالههای مرتبط:
در بررسی سه قسمت نخست هیولا به این مسئله اشاره کردیم که این ساخته مدیری یک سیتکام عالی نیست؛ زیرا وقتی طنزهای لحظهای خوبی ساخته نشود، مخاطب شما آنطور که باید نمیخند و زمانیکه فیلمساز بدون نوآوری خاصی (تنها با کمی تغییر در آنچه که خودمان بهصورت روزانه شاهدش هستیم) پیامش را به تصویر میکشد، به فکر فرو نخواهیم رفت؛ چون پیش از این نتیجههایمان را در قبال چنین مسائلی گرفتهایم و از تمامی این موارد نتیجه میگیرم هیولا در تبدیل شدن به یک مجموعه کمدی/اجتماعی موفق نواقص مبرهنی دارد که امیدوار بودم طی قسمتهای بعدی این مشکلات مرتفع شود، اما تا به امروز چنین نشده است و هیولا در قسمت پنجم اصلا شبیه سیتکامهای قابل قبول عمل نمیکند. عملا ما با یک مجموعه نمایش خانگی مواجهایم که قصد دارد معضلات اجتماعی را برایمان ردیف کند و بدون پرداختی قابل دفاع و در عین حال خندهدار (زیرا سبک سریال کمدی است!)، مدام از موضوعی به موضوع دیگر پل میزند و شخصیتهایش بجز هوشنگ شرافت، اغلب در حد تیپ شخصیتی یا حتی کمتر از آن باقی میمانند.
فعلا بگذارید نقد سریال هیولا و قسمت پنجم را بگذاریم کنار و بررسی این موضوع بپردازیم که مهران مدیری قصد دارد چه چیزی را به تصویر بکشد؟ تا اینجای کار مشخص است که هیولا سعی دارد بیش از یک اثر مفرح و کمدی باشد و در همین راستا هم تلاشهایی میکند، اما این دست و پا زدنها کافی است؟ به نظرم نه! چرا از لفظ «دست و پا زدن» استفاده میکنم؟ به این خاطر که براساس حرفهای خانوم زحمتکش در سریال هم موضوعات «گریهآور» برای جامعه امروز ما جذاب بوده و باب میل عامه مردم است، قاسمخانی و مدیری هم با آگاهی از این مسئله قصه یک سریال پانزده قسمتی را نوشتهاند که به نظرم آرام آرام سبب تکراری شدن هیولا میشود. در بررسی قسمت سوم گفتیم ردیف کردن مشکلات جامعه بدون پرداخت سبب نمیشود یک سریال دوستداشتنی شود، اما انتخاب درست مسائل اجتماعی و واکاوی صحیح آنها سبب پدید آمدن یک مجموعه دوستداشتنی و قابل ستایش میشود که تیم سازنده هیولا تا قسمت پنجم اصلا اینطوری نکردهاند و همواره هوشنگ با مدیری تنها میشود، یک پیشنهاد بیشرفانه دریافت میکند، بعد از درمیان گذاشتن مسئله با خانوادهاش از جانب آنها تحت فشار قرار میگیرد و درنهایت امر با رد کردن چند پیرزن از خیابان یا صدقه دادن وجدان آسودهای برای خود میخرد و دراینمیان شخصیت مدیری چقدر شبیه به بلوتوث از قهوه تلخ، اصلانی شبیه به مستشار یا حتی کیانوش به ترتیب از قهوه تلخ و شبهای ببره است و متاسفانه اوضاع در مورد شخصیتهای فرعی و زن قصه بدتر میشود و انگار یک ربات دیالوگهای مربوطبه آنها نوشته است، تا حد ممکن تک بعدی و تکراری که رفته رفته بیمزه شدهاند.
در ابتدای این قسمت هوشنگ شرافت بهنوعی با مدیری همکاری میکند تا شرکت بتواند با قیمت مناسبتری علوفه مورد نیاز خود را تأمین کند و از اینجا میفهمیم درگردیسی شخصیتی او در حال انجام است، اما دقیق سکانسهای ابتدایی کار را خیلی نمیفهمم، یک سوم از سریال گذشت اما شرافت نفهمید همواره در مقابل وسوسههای مالی وا میدهد؟ موضوعی که ما و مدیری به خوبی از آن واقفیم!
در قسمت پنجم شاهد ابعاد گستردهای از فعالیتهای غیراخلاقی که مدیران مؤسسه مالی و اعتباری خاف آن را رهبری میکنند هستیم. به درستی میبینیم که یک هیولا حتی به اموال یتیمان و افراد نیازمند پوششهای امدادی نیز رحم نمیکند و تیم دزدان سریال هیولا از هر ابزاری برای دور زدن تحریمها و کلاهگذاشتن بر سر مردم استفاده میکنند. همچنین به موضوعاتی همچون ژن خوب، بیلیاقتی برخی از مسئولان به این خاطر که توسط پدرانشان در پستهای مختلف قرار گرفتهاند نیز هستیم که نکات تازه یا جذابی برای این سریال که رویکردی اجتماعی دارد به شمار نمیرود.
این قسمت هم مانند قسمت قبلی قدم خاصی برای پیشبرد کلی داستان بر نمیدارد و تنها در آنچه در آینده خواهیم دید، شاهد تعامل بیشتر هوشنگ شرافت با هیئت مدیره مؤسسه خاف هستیم، اشخاصی که شخصیت اصلی شاید در ابتدای سریال در مقابل آنها قرار میگرفت، اما امروز تبدیل به دوستانی برای آنها شده است و قصد دارد با ساخت چند تبلیغ تلویزیونی در ازای دریافت مقداری پول با مافیای کنکور همسفره شود. امیدوارم هرچه زودتر هیولا به آن نقطه اوج و پختگی که انتظار داریم برسد، یعنی جایی که شخصیتهایی قابل لمس دارد، تنها مشکلات اجتماعی را به تصویر نمیکشد؛ بلکه در بستر داستان و اتفاقات آن به واکاوی موضوع میپردازد و موقیتهای خندهدار نیز در این سریال بیش از این خواهند شد، چون بدون این موارد هیولا در حد یک مجموعه تقریبا کمدی که برخی موضوعات اجتماعی را از زبان کارگردانش به مخاطب رائه میکند فراتر نمیرود. منبع: زومجی/
به نظرم سریال هیولا تو شروع مشکل داره یه جورایی انگار قصه اصلیش شروع نشده نمیدونم انگار الکی بعضی از سکانس ها کش پیدا میکنه و حتی خیلی از دیالوگا و خیلی از عکس العملا قابل پیش بینی شده. این کار مهران مدیری با همکاری پیمان قاسم خانی همچین به دلم ننشست :(((
بنظرم اینا واسه سریال سازی تو همون حالت سریال های ۹۰ قسمتی گیر کردن … الان سریال هیولا مهران مدیری م به همین وضع دچار شده…انتظار دارن مخاطب یه ده دوازده قسمت صبر بکنه تا طنر ماجرا در بیاد ….یه برنامه ساز بیاد به مشکات مردم اشاره کنه کار خاصی نکرده مهم اینه که بره حداقل با یه دید دیگه به مسئله نگاه کنه یا اگه تونست عامل اون مشکل رو پیدا بکنه. (که تو اکثر اوقات جلوش رو میگیرن ،چیزی که توی قهوه تلخ تو قسمت های نهایی جلوش رو میگرفتن و مجبور بودن داستان رو تغییر بدن.)
یکی از چیزایی که حداقل منو خیلی اذیت میکنه تو این سریال البته چیز خیلی بزرگی نیس ولی واقعا ازش بدم میاد ، صحبت ها و کلا نقش اون دختر بچه های خانواده فرهاد اصلانیه . واقعا نمیتونم نه دیالوگاش و نه کهرهاش رو تحمل کنم و بشدت مصنوعی و اعصاب خورد کن هست رفتارش و فک نمیکنم بخاطر استعداد توی سریال آورده باشنش … امیدوارم سریال هیولا پیشرفت بکنه و بهتر بشه البته این سریال مهران مدیری و پیمان قاسم خانی بد نیست ولی خب انتظارات نسبتا بیشتر بوده
متاسفانه تو ایران استعداد هنری خوب کمه.کارگردان خوب کمه اونایی هم که خوب هستن خیلی وقته کار نمیکنن.بازیگر،نویسنده…بیست ساله ما فقط یه مدیری و یه عطاران رو داشتیم که کار کمدی قابل قبول میسازن.اولی که انگار از بعد شب های برره و پاورچین دیگه ایده ای نداره دومی هم خودشو راحت کرده و به جای کمدی ساختن داره تو فیلم های به غایت مضحک این روز ها یه تیپ رو بارها تکرار میکنه و چند صد میلیون پول میگیره.انقدر فضای هنری ایران بستس و گلخونه ای شده که با این جمعیت هر بیست سی سال یه بار هم یه استعداد خوب معرفی نمیشه :((
قبلا هم صد بار گفتم … مدیری خیییییییییییلی وقته که تموم شده … چندین ساله که آثار بسیار لوس و چرتی میسازه و از هر ۵ سریالش یکیش خوبه… دیگه اون کمدین قدیمی نیست و هیییچ خلاقیتی نداره ، فقط بخاطر پوله که هنوز داره ادامه میده … خدا رو شکر که اجازه ندادن شبهای برره رو ادامه بده (نابود کنه!!)
از بعد اون تیکه سروش جمشیدی به مدیری که گفت همیشه انصاری …. سعی کرد با حذف کردن اون بگه میشه بدون اونم ساخت که الان میبینم به قول شما فرقی نکرده…. تو این ۵ قسمت فقط قسمت ۴ خوب بود و بس، تو یه قسمت قهوه تلخ دو برابر کل این ۵ قسمت میشد خندید….یه قسمت دیگه بهش فرصت میدیم درست شد که شد، نشد هم بره به ناکجا…
من ساخته های قبلی مدیری رو بیشتر دوست داشتم ، البته شاید زود باشه پرونده این سریال با ۵ قسمت اول بستن ولی به شخصه خود من هر قسمت انگیزه کمتری برای دیدن ادامه سریال پیدا میکنم :////
مدیری یعنی پیرمرد خسته… تموم
به نظر من هدف اصلی مدیری تو سریال اینه که نشون بده چطور حتی شریف ترین آدما هم تو این وضع مرحله به مرحله سقوط میکنن
این بچههای نچسب فرهاد اصلانی نقششون چیه اصلا اون دخترش که همش میگه وای وای های های ما پول نداریم ما بدبختیم اون پسرشم که معلوم نیس اِوا ئه؟ ترنسه؟ چی چیه؟ میخواد بره کلاس باله!